رمان ایرانی

شهر هشتم

(The eighth valley.)

کاروان
9789647033060
۱۳۸۰
۱۴۴ صفحه
۵۲۸ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های محمد قاسم‌زاده
شهسوار بر باره باد
شهسوار بر باره باد من گفتم: "خداوندگارا! یک اسب چگونه می‌تواند این همه بار را بردارد. دو تن سوار نیز هستم. اسب طاقت حمل ما را ندارد و میانه‌ی راه تلف می‌شود و گرفتار می‌مانیم." سلطان گفت: "دل ندارم که از تمامی خلعت‌های خلیفه چشم بپوشم. با این همه چاره‌ای نیست. لباس‌ها و شمشیر و تبرزین‌ها را بگذار و تنها آن دو درفش را برگیر. ...
چیدن باد 2 (2 جلدی)
چیدن باد 2 (2 جلدی) من که شاه نبودم. مترسک سر جالیز بودم. خودشان می‌بریدند و می‌دوختند و حتا نظر مرا هم نمی‌خواستند. نایب‌السلطنه به جای من نظر می‌داد. اگر هم می‌پرسیدند، چیزی نمی‌دانستم. قرار بود سال‌ها ولیعهد باشم و کار اداره مملکت را آرام آرام یاد بگیرم، اما همه چیز مثل برق و باد به هم خورد و من شدم شاه.
رویای ناممکن لی جون
رویای ناممکن لی جون
افسانه‌های ایرانی 2
افسانه‌های ایرانی 2 جادو در افسانه‌های ایرانی سازوکاری ویژه دارد. ذهنیت خیال‌پرداز ایرانی در این عرصه حد و مرزی نمی‌شناسد. تمام رویاهای مردم با بهره‌گیری از جادو صورت عینی به خود می‌گیرد و آنجا که دستیابی به این رویا در عرصه اجتماعی ناممکن می‌شود،‌ در جهان جادو سهل و آسان‌یاب خواهد بود.
مشاهده تمام رمان های محمد قاسم‌زاده
مجموعه‌ها