افسانههای ایرانی 3
افسانههای پریان ایرانی با گونههای متفاوت، ساز و کار شگفتانگیز و حضور پریان و دیوها در کنار آدمیان و تاثیر شگرف جاودانه سرزمینی خیالی را پی میریزد که در میان سرزمینهای جادویی افسانههای جهانی، برجستگی خاص خود را دارد. این افسانهها نمودی ممتاز از زیست و کار مردمان ایران است.
سیاوش
سیاوش مرد آرمان و اخلاق در جهانی پر از شور و شر.
در یک سو افراسیاب است که جز به خونریزی و جنگ نمیاندیشد و در سوی دیگر کاووس که تنها دغدغه او اقتدار و فرمانروایی است. سیاوش در میان این دو قطب رویای جهانی پاک و اخلاقی در سر دارد و قربانی فضای پر از توطئه این دو دربار است.
شهسوار بر باره باد
من گفتم: "خداوندگارا! یک اسب چگونه میتواند این همه بار را بردارد. دو تن سوار نیز هستم. اسب طاقت حمل ما را ندارد و میانهی راه تلف میشود و گرفتار میمانیم."
سلطان گفت: "دل ندارم که از تمامی خلعتهای خلیفه چشم بپوشم. با این همه چارهای نیست. لباسها و شمشیر و تبرزینها را بگذار و تنها آن دو درفش را برگیر. ...
افسانههای ایرانی 2
جادو در افسانههای ایرانی سازوکاری ویژه دارد. ذهنیت خیالپرداز ایرانی در این عرصه حد و مرزی نمیشناسد. تمام رویاهای مردم با بهرهگیری از جادو صورت عینی به خود میگیرد و آنجا که دستیابی به این رویا در عرصه اجتماعی ناممکن میشود، در جهان جادو سهل و آسانیاب خواهد بود.