تلخ عین عسل (داستانهای کوتاه طنز جهان)
راستش را بخواهید من آدم پر دل و جراتی نیستم. یعنی لزومی ندارد آدم شجاعی باشم. سرباز و خلبان آموزشی و راننده تانک یا غواص و این حرفها نیستم. یک آدم معمولی. یک طراح و برنامهریز. بیشتر از بیست سال سابقه در ادارات مختلف را یدک میکشم. در صنایع آرایشی و بهداشتی و مواد خام صنعتی کار کرده بودم. حالا ...
مرگ تاثیرگذار
فرمانده با خونسردی رفتن آنها را تماشا میکرد. او به همان اندازه که خودش را دچار مخاطره میکرد، دیگران را هم به خطر میانداخت. میگفت خیلیها کشته میشوند و این قانون جنگ است. اما افراد شجاع خیلی کمتر کشته میشوند...
نامهای به خدا
پناهگاهی در جنگل
قریب به اتفاق داستانهاى مجموعهى پناهگاهی در جنگل، از طریق مضمون (تم) مشترکى به هم پیوستهاند تمى که هشدارى و تلنگرى است به اذهانى که به روزمرّگى عادت کردهاند هشدار اینکه زندگى ممکن است در آنى و لحظهاى چهره بىرحمش را عریان و روزمرّگى به ظاهر یکنواختش را آنچنان زیر و رو کند که در مواقعى حتى فاجعهبار و مصیبتزا ...
کاپوچینو با نون تست (داستانهای کوتاه آمریکای لاتین)
از زمانی که یادم میآید عاشق این بودم که بایستم و آدمهایی را که در خیابان رفت و آمد میکنند، نگاه کنم، این عادت را از عمهام به ارث بردهام، وقتی که من چهارده ساله بودم،با ماشین تصادف کرد و دیگر هیچ وقت نتوانست راه برود. از همان موقع همیشه او را دیدهام که روی صندلی چرخدارش روی ایوان مینشست ...