چارلز دیکنز: در نیکلاس نیکلبی، چهره زشت فقر و بیعدالتی را به خصوص در حق کودکان نشان میدهد. اما او چون بسیاری از اندیشمندان اصلاحطلب واقعگرا، تلخی و شیرینی را به هم میآمیزد و رمان غمانگیزش را با رنگهایی شاد تزیین میکند. پدر نیکلاس ورشکست میشود و با مرگش، خانواده بیپناهش را تنها میگذارد. در این میان، رالف عموی شیاد نیکلاس به شرطی حاضر میشود سرپرستی این خانواده را بپذیرد که نیکلاس معاون مدرسهای شبانهروزی شود، مدرسهای که در حقیقت زندانی مخوف است.