در سختکوشترین بخش کوکتاون، در ژرفترین استحکامات این برج و باروی بدمنظر، جایی که دیوارهای آجری آن به همان اندازه که دود و گاز و گرد و غبار را در خود گرفته بود، طبیعت را بیرون، به آن طرف خود، رانده بود، در قلب هزارتوی فضاهای تنگ جنب در جنب هم، و خیابانهای تنگ در تنگ هم که تکه تکه پدید آمدند و هر تکه با شتابی بیامان برای فرد فرد آدمها و در کل برای خانوادهای غیر عادی که روی شانههای هم پا میگذاشتند، و همدیگر را تا سر حد مرگ زیر دست و پا له میکردند، و به هم فشار میآوردند، ساخته شده بود و در اخرین کنج مخفی این گیرنده بزرگ گاز و دود، جایی که دودکشها با انواع و اقسام شکلهای درهم گره خورده و پرپیچ وتاب، برای تامین جریان هوا سر به آسمان ساییده بودند چنان که گویی در هر خانه نشانهای قرار داده شده بود تا نوع افرادی را که پیشبینی میشد در آن خانه به دنیا آید، نشان دهد...