داستان با شبیرو که برای اولین بار به صورت کتابی مجزا به چاپ میرسد، پیش از این بخشی از مجموعه داستان ”کارنامه سپنج“ بوده است و مانند دیگر آثار «محمود دولتآبادی» حوادث آن در نواحی بومی کشور، و این بار در سواحل جنوبی، میگذرد.
۴۴ رمان
محمود دولتآبادی، ۱۰ مرداد ۱۳۱۹ در دولتآباد شهرستان سبزوار به دنیا آمد.
دولتآبادی مشاغل مختلفی را تجربه کرد. کار روی زمین، چوپانی، پادویی کفاشی، صاف کردن میخهای کج و بعد به عنوان وردست پدر و برادر به عنوان دنده پیچ کارگاه تخت گیوه کشی، دوچرخه سازی، سلمانی و.... بعدها تمام مشاغلی که او در دوران نوجوانی و جوانی خود تجربه کرد، در آثارش نمود یافت.
دولتآبادی ابتدا راهی مشهد و آنگاه تهران شد و در این دوران باز هم مشاغل دیگری نظیر ...
کارنامه سپنج
کارنامه سپنج مجموعه داستانهاییست که حدودا طی پانزده سال نوشته شده است: ته شب، ادبار، بند، پای گلدسته امامزاده شعیب، هجرت سلیمان، سایههای خسته، بیابانی، سفر، آوسنه باباسبحان، باشبیرو، گاوارهبان، مرد، عقیل عقیل، از خم چمبر، و دیدار بلوچ. این مجموعه که به سال 1367 تدبیر چاپ و نشر آن به میان آمد، نخست بنا بود دربرگیرنده داستانها، مقالات، نمایشنامهها، ...
کلیدر 7 و 8 (5 جلدی)
کلیدر نام رمانی به قلم محمود دولتآبادی است. نام این رمان از روستایی در بخش سرولایت شهرستان نیشابور در پایکوه حیدری گرفته شده که حوادث برخی از قسمتهای این رمان در آن رخ میدهد. زندگی عشایری شرح داده شده در رمان کلیدر و نیز نگاه سنتی به شخصیتهای رمان آن را به صورت رمانی کلاسیک درآورده است. این رمان شامل ...
میم و آن دیگران
با یاد آن دوستان که دربارهشان نوشتهام - گفتهام و نیافتهام نبشتههایم را در این بشولیده حجم از کاغذ و کتاب بدین و بدان تنگجای که دارم و داشتهام، مثال غلامحسین ساعدی، محسن یلفایی، مهدی فتحی و ... دوست بهترین روزهای سخت، احمد محمود که نوشتم بر همسایههای او که خجسته باد اثر... و دستنوشتهها درباره دیگرانی که باز نمییابمشان، ...
میم و آن دیگران
با یاد آن دوستان که دربارهشان نوشتهام - گفتهام و نیافتهام نبشتههایم را در این بشولیده حجم از کاغذ و کتاب بدین و بدان تنگجای که دارم و داشتهام، مثال غلامحسین ساعدی، محسن یلفایی، مهدی فتحی و ... دوست بهترین روزهای سخت، احمد محمود که نوشتم بر همسایههای او که خجسته باد اثر... و دستنوشتهها درباره دیگرانی که باز نمییابمشان، ...
روز و شب یوسف
«پول حرام. از حلالش چه دیدیم که از حرامش ببینیم. چکارش کنم؟ چکارش میتوانم بکنم؟ اولاد مثل در مجلس است. نه میتوانم بسوزانمش، نه میتوانم از پاشنه درش بیاورم. اولاد، اولاد روز و شب را به آدم زهر میکند. پس صباح جلوی کارهای دیگرش را چه جور بگیرم؟»