آریا: کاش میتوانستی خودت را توی آینه نگاه بکنی. کاش! رنگ و رویت شاعرانه شده! مهتابی! پیش از اینکه من تو را بکشم، همین تردیدت تو را میکشد! شاید هم پیش از امشب با این تردید خودت یکجوری کنار بیایی! خود تو بهتر از من میدانی که برای استدلال، راهها و پایههای جور واجوری وجود دارد. شاید بتوانی روشهای استدلالی تازهای پیدا کنی! [قدم میزند] چند وقت است که من را توی این سوراخی اسیر خودت کردهای؟!...