اگر تا کنون بهدنبال انگیزه شخصیتهای داستان بودیم، حالا از زاویهای متفاوت به دنبال انگیزههای متفاوت و گاه متضاد نویسنده هستیم. آیا نویسندهها همیشه از رویاها، عقدهها و کلا مسائل خودشان مینویسند یا به دنبال سوژه در دنیاهایی خیالی میگردند؟ و یا این که: مگر یک نویسنده نمیتواند خودش یک شخصیت داستانی باشد؟ شخصیتی گاه ترسو، گاه شجاع و گاهی دچار بحرانهایی مثل طلاق، تنهایی و... و چیزهایی تو این مایه!