اما بیشترین تعجب من هنگامی بود که ناگهان خود را دوست صمیمی خیلیها یافتم که قسم میخورم هرگز نشناخته بودم و حتا آشنایی جزیی هم نداشتم، یا خاطرهی ناپسندی که هنوز یادم باشد یا انزجاری غریزی یا رقابت ابلهانهای مربوط به دوران کودکی.
آن زندگی که من به تو دادم
ـ زن اول: ای قدیسان بهشت، به یاریاش بشتابید.
ـ زن دوم: ای فرشتگان الهی، از این روح استقبال کنید.
ـ زن سوم: یا عیسا مسیح که این روح را به اذن خدا طلب کردهای، او را بپذیر.
ـ زن اول: خداوندا به ما رحم کن.
ـ زن دوم: یا عیسا مسیح به ما رحم کن.
ـ زن سوم: به ...
دم در خروجی
اتاق قاضی بازپرس پرونده (دآندره آ)، با قفسه بزرگی که تقریبا تمام دیوار انتهایی را میپوشاند و پر است از جعبههای سبز رنگ در قفسهها که میتوان آنها را پر از پرونده انگاشت. میز تحریر انباشته از پرونده در سمت راست است و در کنار آن، دیوار سمت راست نیز با قفسهای پوشیده شده آن هم پر از پوشه و ...
میریام
میریام گفت: بشین، از اینکه کسی رو سرپا ببینم عصبی میشم. خانم میلر خودش را در بالش مبل فشرد و تکرار کرد: «چی میخوای؟» میدونی من فکر نمیکنم از اومدنم خوشحال شده باشی. برای دومین بار خانم میلر بیپاسخ مانده بود، دستهاش بیهدف میجنبید. میریام خندهای کرد و دوباره خودش را روی توده بالشهای مبل فشرد. خانم میلر دریافت که ...
خروج مرد بیوه
لوئیچی پیراندلو در سال 1867 در جزیره سیسیل به دنیا آمد. از دوران نوجوانی نویسندگی را آغاز کرد. ابتدا با نوشتن داستان کوتاه و سپس رمان و نمایشنامه و روی هم رفته 243 داستان کوتاه 7 رمان و 44 نمایشنامه نوشته است.