خاطرههای ما (داستان کوتاه)
اما بیشترین تعجب من هنگامی بود که ناگهان خود را دوست صمیمی خیلیها یافتم که قسم میخورم هرگز نشناخته بودم و حتا آشنایی جزیی هم نداشتم، یا خاطرهی ناپسندی که هنوز یادم باشد یا انزجاری غریزی یا رقابت ابلهانهای مربوط به دوران کودکی.
یکی هیچکس صدهزار
‹‹...هرگز نتوانسته بودم به زندگی خود شکلی بدهم، هرگز اخلاق و روحیه خود را کاملا قبول نکرده بودم، شاید به خاطر اینکه هرگز در زندگی به مشکلی برخورد نکرده بودم تا در مقابلش استقامت کرده، خود را شناخته و به دیگران بشناسانم. شاید هم به خاطر اخلاقم، که به همه چیز تمایل داشت، مدام خود را فدای این و آن ...
میریام
میریام گفت: بشین، از اینکه کسی رو سرپا ببینم عصبی میشم. خانم میلر خودش را در بالش مبل فشرد و تکرار کرد: «چی میخوای؟» میدونی من فکر نمیکنم از اومدنم خوشحال شده باشی. برای دومین بار خانم میلر بیپاسخ مانده بود، دستهاش بیهدف میجنبید. میریام خندهای کرد و دوباره خودش را روی توده بالشهای مبل فشرد. خانم میلر دریافت که ...
آن زندگی که من به تو دادم
ـ زن اول: ای قدیسان بهشت، به یاریاش بشتابید.
ـ زن دوم: ای فرشتگان الهی، از این روح استقبال کنید.
ـ زن سوم: یا عیسا مسیح که این روح را به اذن خدا طلب کردهای، او را بپذیر.
ـ زن اول: خداوندا به ما رحم کن.
ـ زن دوم: یا عیسا مسیح به ما رحم کن.
ـ زن سوم: به ...
دفترهای سرافینو گوبیوی فیلمبردار
سرافینو گوبیو قهرمان و راوی رمان دفترهای سرافینو گوبیری فیلمبردار به بیان زندگی انسان در عصر سرمایهداری میپردازد. حرفه او به عنوان یک فیلمبردار و دستی که دسته یک ماشین را میچرخاند به طور تصادفی انتخاب نشده است. پیراندلو در این دنیای ماشینی شده و باز تولید مکانیکی، شی را جایگزین هر جز از زندگی میکند. تنها مکانی که برای ...