اما قصههایی که در این مجموعه میخوانید تنها یک بعد از ابعاد ادبی اسکاروایلد است. آندره ژید که از دوستان اسکار وایلد بود درباره او مینویسد: «غالبا در محفل دوستان و آشنایان به جای آن که حرفی بزند و بحثی بکند قصه میگفت. در میان قصهها، بعضی از شاهکارهای او مانند «شهزاده خوشبخت» ، «شاه جوان» و «ماهیگیر و روحش» را میتوان یافت. هانس کریستین آندرسن برای کودکان قصه میگفت و اسکار وایلد عموما در محافلی که روشنفکران و نخبگان گرد آمدهاند قصه میگوید. گویی آنها را کودکانی میپندارد که با بچهها تفاوتی ندارند جز سن و سال بیشتر!