ادبیات نوجوان

شاهزاده خوشبخت

(Fairy tales)

شاهزاده خوشبخت تندیسی است که روی ستونی بلند در مرکز شهر قرار گرفته، همه مردم شهر او را نماد نیکبختی می‌دانند. فقط پرستویی که از مهاجرت جا مانده و، با دیدن مهربانی شاهزاده، با او دوست می‌شود از راز شاهزاده خبر دارد...

رضا مرتضوی
آفرینگان
9786003910010
۳۲ صفحه
۱۱۶ مشاهده
۰ نقل قول
اسکار وایلد
صفحه نویسنده اسکار وایلد
۱۵ رمان Oscar Fingal O'Flahertie Wills Wilde was an Irish playwright, poet and author of numerous short stories and one novel. Known for his biting wit, he became one of the most successful playwrights of the late Victorian era in London, and one of the greatest celebrities of his day. Several of his plays continue to be widely performed, especially The Importance of Being Earnest. As the result of a widely covered series of trials, Wilde suffered a dramatic downfall and was ...
دیگر رمان‌های اسکار وایلد
شاهزاده خوشبخت و داستان‌های دیگر
شاهزاده خوشبخت و داستان‌های دیگر شاهزاده شادکام گفت:«در این میدان پایین پای ما دخترک کوچکی ایستاده است و شغلش کبریت‌فروشی است. تمام کبریت‌هایی که داشته از دستش به زمین افتاده و ضایع شده است. اگر دست خالی به خانه برگردد پدرش کتکش خواهد زد. طفلک دارد گریه می‌کند. نه جوراب دارد و نه کفش و سرش هم برهنه است. چشم دیگرم را بکن و به ...
بادبزن خانم ویندرمیر در 4 پرده
بادبزن خانم ویندرمیر در 4 پرده شما نمی‌دانید سقوط در منجلاب بدنامی یعنی چه، شما معنی تمسخر، تنفر، زخم‌زبان و کلمات نیشدار این و آن را به یک زن رها شده نمی‌توانید حس کنید. روزی می‌رسد که می‌بینید تمام درها به روی شما بسته است و ناچار باید کورانه ‌راه بدنامی را انتخاب کنید و هر لحظه بیم آن را داشته باشید که مردم نقاب چهره ...
شهزاده شاد و افسانه‌های دیگر
شهزاده شاد و افسانه‌های دیگر «شاد باش، شاد باش! گل سرخت را خواهی داشت! من از نغمه‌ای در مهتاب می‌سازمش، و با خون دل خودم رنگینش می‌کنم. تنها چیزی که به جایش می‌خواهم این است که عشق‌ورزی راستین باشی، چرا که هر چه فلسفه دانا باشد، عشق از او داناتر است، بال‌هایش آتشین رنگ است، و تنش به رنگ آتش. لبانش به شیرینی انگبین است، ...
تصویر دوریان گری
تصویر دوریان گری دوریان به اطراف نگاه کرد، شبح بدقواره آدم‌ها که هر یک به وضع ناهنجاری روی زمین دراز کشیده و مشغول کشیدن تریاک بودند نگاه کرد. پاهای تاشده، دهان‌های باز، چشم‌های از حدقه درآمده و خاموش او را به کلی مدهوش کرد. به کیفیت خلسه کم و بیش آشنا بود. می‌دانست که باطنا چه شور و حسرتی آن‌ها را عذاب می‌دهد و ...
مشاهده تمام رمان های اسکار وایلد
مجموعه‌ها