شاهزاده خوشبخت تندیسی است که روی ستونی بلند در مرکز شهر قرار گرفته، همه مردم شهر او را نماد نیکبختی میدانند. فقط پرستویی که از مهاجرت جا مانده و، با دیدن مهربانی شاهزاده، با او دوست میشود از راز شاهزاده خبر دارد...
۱۵ رمان
Oscar Fingal O'Flahertie Wills Wilde was an Irish playwright, poet and author of numerous short stories and one novel. Known for his biting wit, he became one of the most successful playwrights of the late Victorian era in London, and one of the greatest celebrities of his day. Several of his plays continue to be widely performed, especially The Importance of Being Earnest. As the result of a widely covered series of trials, Wilde suffered a dramatic downfall and was ...
ویرا یا نیهیلیستها
در اواخر رژیم تزاری در روسیه، تبعید و بازداشت مخالفان رژیم به سیبری و کشتار مردم به اوج رسیده بود. در جواب به این رفتار رژیم یک نهضت سیاسی مردمی به نام نیهیلیستها برای مبارزه با آن تشکیل شد. یکی از اعضای آن دیمیتری، پسر یک میکدهدار روستایی بود. با دستگیر شدن و انتقال او به سیبری، که مرگ حتمی ...
شاهزاده خوشبخت و داستانهای دیگر
شاهزاده شادکام گفت:«در این میدان پایین پای ما دخترک کوچکی ایستاده است و شغلش کبریتفروشی است. تمام کبریتهایی که داشته از دستش به زمین افتاده و ضایع شده است. اگر دست خالی به خانه برگردد پدرش کتکش خواهد زد. طفلک دارد گریه میکند. نه جوراب دارد و نه کفش و سرش هم برهنه است. چشم دیگرم را بکن و به ...
بادبزن خانم ویندرمیر در 4 پرده
شما نمیدانید سقوط در منجلاب بدنامی یعنی چه، شما معنی تمسخر، تنفر، زخمزبان و کلمات نیشدار این و آن را به یک زن رها شده نمیتوانید حس کنید. روزی میرسد که میبینید تمام درها به روی شما بسته است و ناچار باید کورانه راه بدنامی را انتخاب کنید و هر لحظه بیم آن را داشته باشید که مردم نقاب چهره ...
تصویر دوریان گری
دوریان به اطراف نگاه کرد، شبح بدقواره آدمها که هر یک به وضع ناهنجاری روی زمین دراز کشیده و مشغول کشیدن تریاک بودند نگاه کرد.
پاهای تاشده، دهانهای باز، چشمهای از حدقه درآمده و خاموش او را به کلی مدهوش کرد. به کیفیت خلسه کم و بیش آشنا بود. میدانست که باطنا چه شور و حسرتی آنها را عذاب میدهد و ...
بلبل و گل سرخ
اما قصههایی که در این مجموعه میخوانید تنها یک بعد از ابعاد ادبی اسکاروایلد است. آندره ژید که از دوستان اسکار وایلد بود درباره او مینویسد: «غالبا در محفل دوستان و آشنایان به جای آن که حرفی بزند و بحثی بکند قصه میگفت. در میان قصهها، بعضی از شاهکارهای او مانند «شهزاده خوشبخت» ، «شاه جوان» و «ماهیگیر و روحش» ...