پای دیوار، قشنگترین گل دنیا را دیدم. عطر این گل به صورت موسیقی پخش میشد. آنجا بود که من واقعا بوی گل را شنیدم. نمیتوانم بگویم موسیقی عطر بود، یا عطر موسیقی. هر چه بود، مستکننده بود. همین باعث دردسر من شد.
1 لب و 1000 خنده (طنزآوران امروز ایران)
کریستف کلمب در دوازدهم اکتبر 1452 در بندر جنوا قدم به عالم هستی گذاشت. پدرش به شغل شانه زدن پشم اشتغال داشت، و مادرش هم زن پدرش بود. در هر حال کریستف کلمب از همان بچگی خیلی بلند پرواز بود و در شغل شانه زدن پشم آینده درخشانی نمیدید. به همین جهت از همان اوان کودکی تصمیم گرفت که خانه ...
کمال تعجب (طنز فارسی)
این کتاب بخشی از خاطرات عمران صلاحی است که قابل ارائه در محافل عمومی است! عمران صلاحی در همین مجموعه گفته است:
‹‹میتوان این خاطرات را به سه بخش تقسیم کرد. دیدهها، شنیدهها و خواندهها. کمال تعجب خیلی از این افراد را از نزدیک دیده و شاهد ماجراها بوده است، بعضی از ماجراها را از این و آن شنیده و بعضیها ...
طنز در کاغذ کاهی (بررسی 4 نشریه طنز باباشمل توفیق چلنگر و نسیم شمال)
عمران صلاحی در کنار سرودن شعر و طنزپردازی، در کتابهای: «طنزآوران امروز ایران» و «یک لب و هزار خنده» تا «خندهسازان و خندهپردازان» به معرفی طنز و طنزپردازان پرداخته است.
کتاب حاضر مجموعهای است از چهار تحقیق در مرور و معرفی نشریات طنز: «باباشمل»، «توفیق»، «چلنگر» و «نسیم شمال» و مقالهای درباره نشریهی طنز «لکلک» که ترجمهای است از بخشی از ...
تفریحات سالم
هر کس از آقای شین میپرسید شغل شریف شما چیست؟ میگفت در بخش مطبوعات خارجی کار میکنم. او با تصاویر سر و کار داشت نه با کلمات. کار او این بود که مجلات خارجی را- پیش از آنکه به دست صاحبانشان برسد- بررسی کند و روی صور قبیحه آنها ماژیک بکشد.