طنز

طنز در کاغذ کاهی (بررسی 4 نشریه طنز باباشمل توفیق چلنگر و نسیم شمال)

عمران صلاحی در کنار سرودن شعر و طنزپردازی، در کتاب‌های: «طنزآوران امروز ایران» و «یک لب و هزار خنده» تا «خنده‌سازان و خنده‌پردازان» به معرفی طنز و طنزپردازان پرداخته است. کتاب حاضر مجموعه‌ای است از چهار تحقیق در مرور و معرفی نشریات طنز: «باباشمل»، «توفیق»، «چلنگر» و «نسیم شمال» و مقاله‌ای درباره‌ نشریه‌ی طنز «لک‌لک» که ترجمه‌ای است از بخشی از کتاب «روزنامه‌های طنز آذربایجان» (آذربایجان طنز روزنامه‌ی لری) تألیف «ناظم آخوندوف»، همراه با معرفی کوتاهی از فعالیت‌های جبار باغچه‌بان در زمینه‌ی طنز مطبوعاتی. عمران می‌گفت: «طنز را باید جدی گرفت». در این کتاب همزمان با رعایت اصول تحقیق، نثر و شیوه‌ خاص خود را هم دنبال کرده است و بدون این‌که حواس خواننده را با گیومه‌ها، زیرنویس‌ها و ارجاعات مختلف پرت کند، تحقیقی جذاب و خواندنی با نثری شیرین و طنزآمیز نوشته است.

مروارید
9789641914709
۱۳۹۵
۳۱۶ صفحه
۱۲۶ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های عمران صلاحی
کمال تعجب (طنز فارسی)
کمال تعجب (طنز فارسی) این کتاب بخشی از خاطرات عمران صلاحی است که قابل ارائه در محافل عمومی است! عمران صلاحی در همین مجموعه گفته است: ‹‹می‌توان این خاطرات را به سه بخش تقسیم کرد. دیده‌ها، شنیده‌ها و خوانده‌ها. کمال تعجب خیلی از این افراد را از نزدیک دیده و شاهد ماجراها بوده است، بعضی از ماجراها را از این و آن شنیده و بعضی‌ها ...
تفریحات سالم
تفریحات سالم هر کس از آقای شین می‌پرسید شغل شریف شما چیست؟ می‌گفت در بخش مطبوعات خارجی کار می‌کنم. او با تصاویر سر و کار داشت نه با کلمات. کار او این بود که مجلات خارجی را- پیش از آن‌که به دست صاحبانشان برسد- بررسی کند و روی صور قبیحه آن‌ها ماژیک بکشد.
موسیقی عطر گل سرخ (داستان کوتاه)
موسیقی عطر گل سرخ (داستان کوتاه) پای دیوار، قشنگ‌ترین گل دنیا را دیدم. عطر این گل به صورت موسیقی پخش می‌شد. آنجا بود که من واقعا بوی گل را شنیدم. نمی‌توانم بگویم موسیقی عطر بود، یا عطر موسیقی. هر چه بود، مست‌کننده بود. همین باعث دردسر من شد.
1 لب و 1000 خنده (طنزآوران امروز ایران)
1 لب و 1000 خنده (طنزآوران امروز ایران) کریستف کلمب در دوازدهم اکتبر 1452 در بندر جنوا قدم به عالم هستی گذاشت. پدرش به شغل شانه زدن پشم اشتغال داشت، و مادرش هم زن پدرش بود. در هر حال کریستف کلمب از همان بچگی خیلی بلند پرواز بود و در شغل شانه زدن پشم آینده درخشانی نمی‌دید. به همین جهت از همان اوان کودکی تصمیم گرفت که خانه ...
مشاهده تمام رمان های عمران صلاحی
مجموعه‌ها