روایت دختریست که در یک خانوادهای امروزی رشد کرده و تمام وابستگیها به اوج جوانی رسیده است. پدر و مادرش همه وجودشان را به پایش میریزند تا شاید او، او شود و بماند. برای اولین بار عشق، همچون رازی قدم به قلب مهربانش میگذارد و او را در پس سایههای تردید قرار میدهد. از تنهایی و تنها ماندن وحشت دارد. ولی این قلم عشق است که بار دیگر آسمان تیره قلبش را رنگین میکند و او میتواند بماند و میماند در سایه امید دلنواز. در زندگی همه انسانها ردپاهای زیادی وجود دارد، مهم نیست چه کسی وارد میشود، مهم آن است که کدام عمیقتر و ماندگارترند. و رنگ خوش زندگی را به همراه دارند.