در داستان من اغلب به دو صورت عمل میکنم: راه اول ـ مهمترین عنصر از میان عناصر داستان برای من نظرگاه یا دیدگاه است. پس از متمایز کردن آن به دیگر عناصر میپردازم، مثل شخصیتپردازی، زمینه و طرح و الگو و غیره. اما نحوه عمل و یا انتخاب داستاننویس را حاصل نگرش او به جهان و کار جهان میدانم، یعنی به نظر من هر انتخاب و واگذاشتن امکانات دیگر افشاگر ذهنیت نویسنده است. از این راه البته میتوان به ذهنیت حاکم بر یک دوره و حتی دورتر بر مذهب مختار یک فرهنگ پی برد. راه دوم ـ فکر میکنم عملیترین راه برای نقد یک اثر پرداختن به زبان نویسنده است، چه در عرصه صرفی یا نحوی و آنگاه رسیدن به برشی که نویسنده از لایهای از زبان برمیگزیند. در ادامه همین نگاه میتوان به صور بیانی پرداخت، مثلا باید دید که نویسنده کدام شیوه را برگزیده است: مثلا واقعیتنمایی، رمزی یا نمادین و غیره. سرانجام میتوان به معناهای ممکن متن رسید و یا حتی معناهایی محتمل کار. از این پس دیگر رسیدن به ساختارهای حاکم بر اثر و یا حتی دوره هر اثر چندان نباید دشوار باشد. در این دفتر من تا همین حدها رفتهام. در آینده البته کار با آینده است و حتی آیندگان که خود دانند. کاری که از دست صاحب این قلم برمیآمد اینهاست تا تو، خواننده، چه کنی و اگر راه و بیراه به کجاها بروی.