نزد من مرگ چون دزد نخواهد آمد. سالهاست که او در کمین من است، صدایش را میشنوم و تنفسش را میشنوم را حس میکنم. مرگ خیلی حوصله دارد به خصوص برای من که تحریکش نمیکنم و به انتظارش هستم. من زندگیم را در لباس راحتی و در همان صندلی راحتی که مادرم به انتظار مرگ نشست تمام میکنم. من هم مثل او نزدیک یک میز پر از دوا نشستهام. ریشم نتراشیده، بدبو و اسیر عادات زشتی هستم.