رمان نوجوان

قصه‌های سرزمین اشباح 1

(The saga of daren shan)

دارن شان یک پسربچه مدرسه‌ای معمولی، اما عاشق عنکبوت‌هاست. زندگی دارن واقعا معمولی است تا اینکه او با بهترین دوستش به سیرک عجایب می‌رود و خانم اکتا را می‌بیند. خانم اکتا عنکبوت حیرت‌انگیزی است. اما همین جانور بی‌نظیر، دارن را بر سر دوراهی وحشتناکی قرار می‌دهد. دارن می‌تواند دوستش را از مرگ نجات بدهد، اما برای این کار باید زندگیش را به دست یک شبح بسپارد، آن هم یک شبح خونخوار! اگر شما به جای دارن باشید چه می‌کنید؟

سوده کریمی
قدیانی
9789644176128
۱۳۹۰
۲۶۴ صفحه
۱۵۸۱ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
دارن شان ۴۶ رمان وی در سه سالگی مدرسه را آغاز کرد، او بسیار نا آرام بود به همین دلیل هیچ مهد کودکی او را قبول نمی‌کرد. در ۶ سالگی با خانواده خود به ایرلند مهاجرت کرد. او پس از گذراندن دوره کالج، دو سال در یک شبکه تلویزیونی به کار پرداخت و پس از آن برای همیشه فقط نوشت. ظهور دارن شان با کتاب Ayuamarca آغاز شد که در سال ۱۹۹۹ به فروش رفت. او در ژانویه ۲۰۰۰ کتابی برای کودکان با نام ...
دیگر رمان‌های دارن شان
قصه‌های سرزمین اشباح 3
قصه‌های سرزمین اشباح 3 دارن شان پسری است که همه گمان می‌کنند مرده است. اما او دستیار شبحی به نام آقای کرپسلی شده و همراه دوستش، ایورا، به شهر دیگری رفته است. دارن و دوستش با خبر می‌شوند که جسدهای عجیبی در گوشه و کنار شهر کشف شده است، گویی خون همه اجساد را کشیده بودند. آنها تصور می‌کنند که آقای کرپسلی این قربانیان ...
قصه‌های سرزمین اشباح 2
قصه‌های سرزمین اشباح 2 دارن شان زمانی مثل همه پسرهای همسن خودش زندگی می‌کرد. اما او برای نجات جان دوستش از مرگ، قبول کرده است که زندگیش را به دست شبحی خونخوار بسپارد. دارن همراه شبح به سیرک عجایب می‌رود و دستیار او می‌شود. بازیگرها و کارکنان عجیب این سیرک او را در جمع خودشان می‌پذیرند، اما... مرد گرگی، یکی از وحشتناک‌ترین موجودات روی ...
قصه‌های سرزمین اشباح 11
قصه‌های سرزمین اشباح 11 دارن شان به خانه برمی‌گردد و آنجا برایش جهنم می‌شود. سرنوشت قصد نابودی او را دارد و گویی با نابودی او، اختیار همه چیز به دست ارباب تاریکی‌ها می‌افتد. اما این ارباب تاریکی‌ها کیست؟
قصر مردگان (حماسه کرپسلی 3)
قصر مردگان (حماسه کرپسلی 3) لارتن در برهوت یخ‌زده قطب آماده بود تا با آغوش باز به استقبال مرگ برود. خود را مستحق هیچ بخششی نمی‌دانست. کودک را روی تابوت یخی گذاشت و به سوی شکافی رفت که معلوم نبود انتهای آن کجاست. همه کسانی را که دوست‌شان داشت به یاد آورد، شتاب‌زده دعایی خواند و خود را به درون شکاف رها کرد. در آخرین ...
مشاهده تمام رمان های دارن شان
مجموعه‌ها