مجموعه داستان خارجی

خرمگس و زن ستیز (مجموعه داستان‌های طنز)

ببینم این جمله سارتر را شنیده‌اید؟ چیزی که می‌خوری تبدیل به نجاست می‌شود اما چیزی که می‌خوانی و درباره‌اش فکر می‌کنی می‌تواند به راحتی تبدیل به یک گل سرخ شود. حتم دارم که منظور سارتر از چیز دومئ مجموعه قصه‌های کوتاه طنز درجه یکی مثل همین کتابی است که در دست دارید.

مروارید
9789648838572
۱۳۸۸
۲۶۴ صفحه
۱۱۳۲ مشاهده
۰ نقل قول
جمعی از نویسندگان
صفحه نویسنده جمعی از نویسندگان
۲۸۸ رمان ...
دیگر رمان‌های جمعی از نویسندگان
بهترین داستان‌های جهان 1 (قرن‌های نوزدهم و بیستم)
بهترین داستان‌های جهان 1 (قرن‌های نوزدهم و بیستم) شما در این مجموعه با چهار دوره داستان‌نویسی در قرن‌های نوزده و بیستم میلادی آشنا خواهید شد: دوره سنت‌گرایان که از اوایل قرن نوزدهم آغاز می‌شود؛ دوران طلایی که دربرگیرنده میانه و انتهای قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم است؛ و سنت‌گرایان که دو دوره مدرنیسم و پست مدرنیسم را در قرن بیستم به خود اختصاص داده‌اند. آشنایی با 103 ...
چون عاشق نفرت از منی 1 (افسانه‌های پریان)
چون عاشق نفرت از منی 1 (افسانه‌های پریان) نجات دنیا را بگذارید بماند برای قهرمانان... آخر اشرار چیزی نمی‌خواهند جز حکمرانی بر جهان. سیزده نفر از نویسندگان مطرح و مشهور دنیا گرد هم آمده‌اند و با سیزده نفر از چهره‌های محبوب یوتیوب که راجع‌به کتاب ویدیو می‌گذارند، گروهی تشکیل داده‌اند. هدف‌شان این بوده که داستان‌های معروف را از منظر شخصیت‌های شرور ماجرا تعریف کنند. شخصیت‌های شروری که مردم اغلب ...
بعضی زن‌ها
بعضی زن‌ها آرچي مك‌لاورتي صدايي براي آواز داشت كه هركس يك‌بار مي‌شنيد هرگز فراموش نمي‌كرد. صدايي صاف و محكم. كلمه‌ها را نيمي فرياد و نيمي آواز ادا مي‌كرد. آواز محزون و يكنواخت و بي‌پيرايه‌اش، چيزهايي را بيان مي‌كرد نگفتني، واضح و شمرده. از رز هم با آواز خواستگاري كرد، برايش خواند: «هرگز زن يك جوان بي خاصيت نشو.»...
قصه‌های جنگ
قصه‌های جنگ مجموعه 12 داستان کوتاه از مطرح‌ترین نویسندگان کودک و نوجوان. همه این داستان‌ها در اولین سال‌های جنگ نوشته شده‌اند، حدود سال‌های 60 تا 64 و هر کدام تصویری است از آنچه که، در آن سال‌ها جریان داشت. تصاویری از سرتاسر ایران در خانه‌ها، مدرسه‌ها، شهرها و روستاها.
مردی پر از ماهی گلی و 8 داستان دیگر
مردی پر از ماهی گلی و 8 داستان دیگر از کدام شهر آمدی؟ مشهد روی کارت می‌نویسد: «آهو» و زیر آن امضایی می‌زند و کارت را به دستم می‌دهد. اتوبوس منتظر من و دو دختر دیگر است. در صندلی جاگیر می‌شوم و لبخند می‌زنم. دیدی که شد مادر، پیدایش می‌کنم. با همان یک نشانه. کاغذی از کیفم بیرون می‌آورم. از کنار تاخوردگی جمله‌ای پیداست: «... که ضامن شد تا ...
مشاهده تمام رمان های جمعی از نویسندگان
مجموعه‌ها