منظره زمستانی
از هفتهها قبل مقدمات و تهیه و تدارک جشن آغاز شد. قرار بود تمام دهکده در آن ضیافت شرکت کنند. قرار بود بزی سر ببرند و کباب کنند. زنها سخت مشغول درست کردن شیرینیجات و غذاهی خوشمزه بودند، بیآنکه از خرج و مخارج ابایی داشتهباشند.
وقتی که شهر خفته است
«رز آ”جا دفن شده -شده بود- موشهای درشتی که آن حوالی پرسه میزنند احتمالا اندکی بعد از دفن، جسدش را کاملا جویده و خوردهاند. البته فکر کردن به این موضوع حس خوبی ندارد اما حقیقت دارد؛ موشها دندانهای تیز و بزرگی دارند راحت میتوانند یک تابوت چوبی را بجوند و داخلش شوند مگر این که استطاعت داشته باشید برای عزیز ...
عکاسخانه آدمهای خوشبخت (داستانهای کوتاه برگزیده از نویسندگان ترکیه) کتاب گویا
داستانهای این مجموعه عبارتند از:
عکاسخانه آدمهای خوشبخت با صدای داریوش ارجمند
بازگشت با صدای ناصر ممدوح
دو و نیم با صدای فرزاد حسنی
زن سبددار با صدای فاطمه گودرزی
مفتخور با صدای داریوش اسدزاده و محمد عباسی
حوا با صدای زیبا بروفه
کشتن یه گربه با صدای رضا بهبودی
اولین جنایت با صدای لیلا بلوکات
هیشت! هیشت! با صدای فرهاد آییش
سر حوض با صدای سیدمهدی مدیرواقفی
بعضی زنها
آرچي مكلاورتي صدايي براي آواز داشت كه هركس يكبار ميشنيد هرگز فراموش نميكرد. صدايي صاف و محكم. كلمهها را نيمي فرياد و نيمي آواز ادا ميكرد. آواز محزون و يكنواخت و بيپيرايهاش، چيزهايي را بيان ميكرد نگفتني، واضح و شمرده. از رز هم با آواز خواستگاري كرد، برايش خواند: «هرگز زن يك جوان بي خاصيت نشو.»...
بعضی زنها
آرچي مكلاورتي صدايي براي آواز داشت كه هركس يكبار ميشنيد هرگز فراموش نميكرد. صدايي صاف و محكم. كلمهها را نيمي فرياد و نيمي آواز ادا ميكرد. آواز محزون و يكنواخت و بيپيرايهاش، چيزهايي را بيان ميكرد نگفتني، واضح و شمرده. از رز هم با آواز خواستگاري كرد، برايش خواند: «هرگز زن يك جوان بي خاصيت نشو.»...