رمان ایرانی

تقدیر چنین بود

آسمان جامه‌ای نیلگون به تن داشت، نسیم عطرآگین بهاری پرندگان را از باده‌ی عشق سرمست می‌نمود و صدای چهچهه‌ی آنها حکایت از زیبایی زندگی داشت، و صدای وزش باد می‌رفت که در هیاهوی آوای پرندگان گم شود. آن روز بهار زیبایی و لطافت دیگری داشت زیرا عاطفه در جشن ساده و کوچکی که به مناسبت ازدواج او با کرامت برپا شده بود در کنار کرامت نشسته بود و به آینده لبخند می‌زد و به بهاران دیگر می‌اندیشید.

9789646503212
۱۳۸۶
۳۲۰ صفحه
۲۱۵۶ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های نسرین ثامنی
شب شیشه‌ای
شب شیشه‌ای هنوز چند متری دور نشده که یکباره موتور به مانعی برخورد کرده و با آن سرعتی که دارد واژگون می‌شود. هر کدام به یک سو پرتاب می‌شوند. افشین به زحمت از زمین بلند می‌شود. پیشانی و آرنجش ضربه دیده‌ است. یحیی هم از ناحیه کمر آسیب دیده است، افشین سعی می‌کند او را از زمین بلند کند اما یحیی دشنامی ...
نیلوفر مرداب
نیلوفر مرداب
زخم انتظار
زخم انتظار
باغ بی‌آواز
باغ بی‌آواز
1 سبد گل یاس
1 سبد گل یاس
مشاهده تمام رمان های نسرین ثامنی
مجموعه‌ها