جنس گیلاس صدای مردانه و زنانه را در ترکیب سرزنده تاریخ و افسانه درهم میآمیزد. زنسگی از جسارتهای خشونتآمیز لذت میبرد... در کلبهای کنار تیمز در قرن هفدهم زندگی میکند. او زندگی خود را از راه غیرعادی جنگ بین سگهای شکاری میگذراند. وینترسن در این اثر تفکر متداول درباره چیستی زمان را مورد پرسش قرار میدهد... او داستانی خیرهکننده نقل میکند و جنس گیلاس شبکهای از داستانهای شفاف و سرشار از زندگی است. ته مایه قرن هفدهم داستان به طور ضمنی طرحریزی شده است، وینترسن نبض دهه نود قرن بیستم را در دست گرفته است...