از دور صدای عمربن سعد را میشنوم که بر سر عمروبن حجاج زبیدی فریاد میکشد: خدا رویت را سیاه کند ای عمرو، مگر تو را با پانصد نفر مامور بازداشتن یاران حسین از آب نکردهایم؟ میشود بگویی چطور با پانصد سپاهی نتوانسته مانع چهل - پنجاه نفر بشوی؟
۲ رمان
ابوالفضل زرویی نصرآباد ؛ شاعر،پژوهشگر و طنزپرداز متولد ۱۵ اردیبهشت ۱۳۴۸تهران کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی آغاز به کار مطبوعاتی و فرهنگی از سال ۱۳۶۸
همکاری با نشریات: گل آقا،همشهری،جام جم،ایرانیان،انتخاب،زن،مهر،کیهان ورزشی،بانو،جستجو،عروس، تماشاگران و…
غلاغه به خونهش نرسید
یکی بود، یکی نبود، غیر از خدا هیچکس نبود.
ای برادران و خواهران ندیده، ناقلان اخبار و غلان صابون دزد مردمآزار چنین حکایت کردهاند که در ولایت غربت، یک لاکپشتی زندگی میکرد که از قضای روزگار با دو تا مرغابی دوست شده بود.
فصل پاییز که رسید، دو تا مرغابی زیر پای لاکپشت نشستند که الا و بلا باید با ما ...