تو چه دستوری میدهی؟ چه میگویی؟ ساکتی. حکم نمیدهی، قاضی زبردست؟... نه. نه. هول برت ندارد. الان وقتش نیست. باید صبر کنم تا تمام همکارهای هافهافوت، قاضیها و وکیلهای کلهگنده شهر جمع شوند و کنار صفی از مردان پالتوپوش که هر چند وقت یکبار دستهاشان را به هم میمالند و بعد نوک انگشتاهاشان را ها میکنند، صامت و ساکت بایستند. با وجود باد سرد آخر پاییزی که تو صورتم میزند...