«بودن» یا «نبودن»، مسئله این نیست! «چگونه بودن»، مسئله این است. «غیبت» دیده نشدن است، نه بودن. فقط چگونه بودن است که فرق کرده: سخت بود رسیدن به جایی که رد پاها، بوها، سایهها، شانهها همه حکایت از بودن داشت، اما قوانین حکم به نبودن میکرد. گریز که پیشه کنی، هیچکس نیست که دنبال چراییاش برود؛ همه دنبال چه کسی هستند... گم که بشوی، قصه درست میشود برایت. همه ما «غیبت» را تجربه کردهایم و بعضی از ما «غیب» را، اما دوست نداریم که باور کنیم!