رمان نوجوان

اشعه سبز

صبح روز بعد که مصادف با 12 سپتامبر بود، کلوریندا بر پهنه آب‌های آرام و در پناه نسیم ملایم شادمانه از مسیر جنوب غربی مجمع‌الجزایر هبرید پیش می‌رفت. طولی نمی‌کشید که استافا، ایونا و دماغه مول در پشت پرتگاه‌های بلند جزیره بزرگ از نظر پنهان می‌شدند.

دبیر
9786005955163
۱۳۹۱
۱۷۶ صفحه
۱۶۰۱ مشاهده
۰ نقل قول
ژول ورن ۴۶ رمان ژول گابریل ورن نویسنده و آینده‌نگر فرانسوی بود که کتابهای زیادی با مضمون علمی-تخیلی نوشت. او هنگامی از سفر به هوا و فضا و زیر دریا در داستان‌های خود سخن گفت که هنوز بشر نتوانسته بود وسایل و امکانات چنین سفرهایی را فراهم کند. آثار او از نظر ترجمه به زبان‌های دیگر بعد از آثار آگاتا کریستی در رده دوم جهانی هستند. سال ۲۰۰۵ به مناسبت صدمین سال مرگ او «سال ژول ورن» نامیده شد. تاکنون چندین انیمیشن و فیلم از ...
دیگر رمان‌های ژول ورن
شهر شناور
شهر شناور ژول ورن پس از سفر دریایی هیجان‌انگیز با یک کشتی غول‌آسا، به فکر نوشتن این رمان افتاد؛ رمانی درباره گریت ایسترن، که فقط یک کشتی بزرگ نیست بلکه جهانی کوچک و شهری شناور است که بیننده‌اش را مبهوت می‌کند.
سفر به مرکز زمین
سفر به مرکز زمین ژول ورن در سومین اثر بزرگ علمی تخیلی خود به شرح چگونگی کشف و شناسایی تونلی مخفی می‌پردازد که از طریق آتشفشان به مرکز زمین راه می‌یابد. راهنمای این سفر اکتشافی تخیلی یک دانشمند مضحک و غریب است که همراه فرزندخوانده‌اش و یک بلد راه ایسلندی عازم سفر می‌شود.
دور ماه
دور ماه ژول ورن، نویسنده فرانسوی که رمان‌های ماجراجویانه‌اش نام او را سر زبان‌ها انداخت، در سال 1863 پنج هفته در بالن را تحویل ناشر داد. این رمان با چنان موفقیتی رو‌به‌رو شد که نویسنده و ناشر تصمیم گرفتند به اتفاق هم مجموعه‌ای با عنوان «سفرهای شگفت‌انگیر» و با صحافی متفاوت منتشر کنند، کتاب‌هایی نفیس، در قطع رقعی، با گراورهایی سیاه و ...
5 هفته در بالن
5 هفته در بالن ژول ورن، نویسنده فرانسوی که رمان‌های ماجراجویانه‌اش نام او را سر زبان‌ها انداخت، در سال 1863 پنج هفته در بالن را تحویل ناشر داد. این رمان با چنان موفقیتی رو‌به‌رو شد که نویسنده و ناشر تصمیم گرفتند به اتفاق هم مجموعه‌ای با عنوان «سفرهای شگفت‌انگیر» و با صحافی متفاوت منتشر کنند، کتاب‌هایی نفیس، در قطع رقعی، با گراورهایی سیاه و ...
میشل استروگف
میشل استروگف «اعلیحضرت، یک تلگراف جدید رسیده.» «از کجا؟» «از تومسک.» «از تومسک به بعد خط تلگراف قطع شده؟» «بله، از دیروز قطع شده.» «ژنرال، هر یک ساعت، به تومسک تلگراف بفرستید، و مرا در جریان قرار دهید.» ژنرال کیسف جواب داد: «چشم، اعلیحضرت.» این گفتگو در ساعت دو صبح رخ داد، درست در لحظه‌ای که جشنی که در کاخ نو در ...
مشاهده تمام رمان های ژول ورن
مجموعه‌ها