اتاق نیمه تاریک بود. در گوشهای از اتاق، روی بخاری، چراغ مطالعه پشت یک کتاب روشن بود. سایهای کم رنگ از پرتو چراغ، اتاق را در بر میگرفت، نوری پریده رنگ بر چینهای مخملی سایه انداخته و انعکاس آن آیینه میز را که ظاهرا یک میز آرایش بود به رنگ لاجوردی درآورده بود. اثاثیه اتاق، مبلها و قابها در آن نیمه شب تاریک، هماهنگی شاعرانهای داشت و حالتی رویایی به آن میداد که با ترس و بیم همراه بود.