رمان خارجی

مگره و لرد انگلیسی

(Maigret meets a milord)

یکی از ارابه ران‌های کانال، اتفاقا با جسد مری لمپسون برخورد کرد، زن در استبلی نزدیک یک آب‌بند خفه شده بود. رسیدگی به این مسئله، مگره را در دنیای نمناک و غم‌زده کافه‌های بین راهی کانال‌های آب در فرانسه، سرگردان نمود. همسر این زن، یک کلنل بازنشسته انگلیسی، مردی گستاخ بود که در عرشه قایقش هیچ کمکی به حل ماجرا نمی‌کرد ولی مگره به تدریج صحنه‌هایی از زندگی پر زرق و برق آمیخته به باده‌نوشی آن‌ها که در آبراه‌های داخلی فرانسه می‌گذراندند، را آشکار ساخت...

حسن زیادلو
9786005021257
۱۳۹۱
۱۷۶ صفحه
۱۰۲۱ مشاهده
۰ نقل قول
ژرژ سیمنون
صفحه نویسنده ژرژ سیمنون
۴۹ رمان ژرژ ژوزف کریستین سیمنون در ۱۳ فوریه سال ۱۹۰۳ در شهر لیژ (Liége)بلژیک به دنیا آمد. پدرش دزیره در یک شرکت بیمه حسابدار بود. ژرژ در سال های ۱۹۰۸ تا ۱۹۱۴ در مدرسه سن آندره به تحصیل پرداخت و با آغاز جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴ به کالج سن لویی رفت که دبیرستانی تحت نظارت ژزوئیت ها بود. تا پیش از ۱۹۱۸ به مشاغل مختلفی از جمله شاگردی در کتابفروشی پرداخت، اما در ژانویه آن سال در پی بیماری پدرش ...
دیگر رمان‌های ژرژ سیمنون
دوست مادام مگره
دوست مادام مگره جواهرات کنتس پانتی هتل کلاریج را ترک نکرده بود و در یکی از صندوق‌های بزرگ امانات هتل پیدا شد. و کفش‌دوز کوچه تورن، حتی وقتی حسابی کله‌پا شده بود، هیچ‌وقت اعتراف نکرد که نامه بی‌امضا را او نوشته است.
امضای مرموز
امضای مرموز ساعت پنج و سه دقیقه کم بود. روی نقشه‌ی بزرگ پاریس که سراسر دیوار اتاق را پوشانده بود دایره‌ی کوچکی روشن شد. کارمندی ساندویچی را که می‌خورد کناری گذاشت و فیش تلفن را در یکی از هزار سوراخ تابلوی برابرش فرو کرد. الو! بخش چهاردهم؟ ماشین شما؟... حرکت کرد یا نه؟... کارآگاه مگره که میل داشت ظاهرا به اتفاقات بی اعتنا باشد ...
سگ زرد (به ضمیمه مصاحبه‌ای با ژرژ سیمنون)
سگ زرد (به ضمیمه مصاحبه‌ای با ژرژ سیمنون) در رمان‌های سیمنون و از جمله سگ زرد، ترسهای پنهان و دسیسه‌ها و اضطراب‌های نهفته در پس پرده عادت‌های روزانه زندگی و نظم حاکم بر آن توصیف شده‌اند که به ناگاه به لحظه انفجاری خویش می‌رسند و به بروز خشونت یا جنایت منجر می‌شوند. به علاوه رمانهای او آمیزه‌ای هستند از روایت پردازی چیره دستانه و بازشکافتن هوشمندانه روان انسان‌ها. ...
مگره و سایه پشت پنجره
مگره و سایه پشت پنجره جسد همچنان تنها، سر بر روی نامه‌های پراکنده، در دفتر کارش بود. ناگهان صدای فریادی از طبقه دوم به گوش رسید. صدای فریادی گوش‌خراش، مثل کسی که نومیدانه کمک می‌طلبد. ولی زن سرایدار خم به ابرو نیاورد و ضمن باز کردن در اتاقش، آهی کشید و گفت: «خب...! بازم زنکه دیوونه...»
مگره و مرد مرده
مگره و مرد مرده کافه‌ها و باراندازهای رود سن در این داستان حضوری پررنگ‌تر از همیشه دارند. سربازرس نگره این‌بار چنان در پیچ و خم جنایت گم می‌شود که گویی «مرد مرده» با او پیوندی شخصی داشته است. نگاه موشکاف و ژرف‌بین سیمنون به محله‌های فقیرنشین پاریس و ساکنان آن‌ها داستان را جذاب‌تر ساخته است. محله‌هایی تودرتو با مسافرخانه‌هایی ارزان قیمت، و حضور غریبه‌هایی ...
مشاهده تمام رمان های ژرژ سیمنون
مجموعه‌ها