رمان ایرانی

تنها من

انگار کسی روی دستم افتاده بود و می‌بوسید و نوازش می‌کرد و اشک‌هایش روی پوست زرد و خشکیده‌ام چکه می‌کرد. شاید پدر بود، بارها در خواب بودم او را به این حالت دیده بودم. صدایش در بغضی ناتمام شنیده می‌شد: - منو ببخش. خدایا چی می‌بینم... چه بلایی سر عزیزم، امیدم، عشقم اومده چرا خدا؟

پرسمان
9789648079814
۱۳۹۱
۳۶۸ صفحه
۴۰۷۳ مشاهده
۰ نقل قول
صفحه نویسنده سیمین شیردل
۱۴ رمان Simin Shirdel
دیگر رمان‌های سیمین شیردل
مثل هیچ‌کس
مثل هیچ‌کس صدای ریزش باران به گوش می‌رسید و قطرات آن شتابان به هر سو پراکنده می‌شد. نیمی از پرده خیس شده بود. اما چه اهمیتی داشت؟ وقتی هوای نفسم در نفسش گره خورد و خیال رهایی نداشت، دیگر محال بود به چیزی دیگری بیندیشم. بگذار باران به مهمانی اتاقم بیاید و همه کفپوش‌ها را تر کند و اگر قابل دانست به ...
تلافی
تلافی بهار آمده بود، اما در قلب من، هنوز زمستان بود و گرمایی حس نمی‌کردم. از دید و بازدید روزهای عید، منزجر شده بودم و انزوا بهترین تسکین دهنده برای درد من بود. حمید با سبد گلی زیبا به دیدنم آمد. هنوز با هزاران امید نگاهم می‌کرد و منتظر بود جوابی به او بدهم. نمی خواستم بحث‌های گذشته تکرار شود، چرا که ...
تنها من 2
تنها من 2 ... انگار کسی روی دستم افتاده بود و می‌بوسید و نوازش می‌کرد و اشک‌هایش روی پوست زرد و خشکیده‌ام چکه می‌کرد. شاید پدر بود، بارها که در خواب بودم او را به این حالت دیده بودم. صدایش در بغضی ناتمام شنیده می‌شد: - منو ببخش. خدایا، چی می‌بینم... چه بلایی سر عزیزم، امیدم، عشقم اومده چرا خدا؟ چرا...
همین حوالی
همین حوالی شقایق بس کن اینقدر با موهات ور نرو، والله قشنگی، نمی‌بینی دست تنهام به جای این کارا بیا یه کم کمکم کن. با صدای بلند گفتم: مامان تا موهام درست نشه نمی‌تونم کمکتون کنم. آبروم می‌ره. مگه خواستگار می‌خواد بیاد؟ یه وقت دیدین یکی خواستگارم شد. ای دختر شیطون، امان از اون زبونت.
آرام
آرام سایه‌بان نگاهت، در دمادم بارش ابرها، مخمور و شکننده و پرتاب. وقتی بر گونه‌های لعابینت، قطرات اشک می‌غلطد، چه زیباست! دیدن مژگان نمناکت.
مشاهده تمام رمان های سیمین شیردل
مجموعه‌ها