رمان ایرانی

آرام

(Aram)

سایه‌بان نگاهت، در دمادم بارش ابرها، مخمور و شکننده و پرتاب. وقتی بر گونه‌های لعابینت، قطرات اشک می‌غلطد، چه زیباست! دیدن مژگان نمناکت.

پرسمان
9789648079234
۱۳۹۰
۴۰۰ صفحه
۱۴۶۸ مشاهده
۰ نقل قول
صفحه نویسنده سیمین شیردل
۱۴ رمان Simin Shirdel
دیگر رمان‌های سیمین شیردل
تنها من
تنها من انگار کسی روی دستم افتاده بود و می‌بوسید و نوازش می‌کرد و اشک‌هایش روی پوست زرد و خشکیده‌ام چکه می‌کرد. شاید پدر بود، بارها در خواب بودم او را به این حالت دیده بودم. صدایش در بغضی ناتمام شنیده می‌شد: - منو ببخش. خدایا چی می‌بینم... چه بلایی سر عزیزم، امیدم، عشقم اومده چرا خدا؟
3 ایکس‌لارژ
3 ایکس‌لارژ با خوشحالی گفتم: «نظرش در مورد ازدواج من چیه؟ » «میگه خیلی خوبه، هرشب بره مترو، من ایستگاه آخر منتظرشم.» «وای نه مامان... نمی‌خوام کسی منتظرم باشه... از خیر شوهر پیدا کردن تو مترو گذشتم.» «بابابزرگ از دستت ناراحت شد. میگه ناشکر نباش. ایستگاه آخر جای بدی نیست از جهنمی که ما توش هستیم خیلی خیلی بهتره.»
نصیب
نصیب گرمای ظهر تابستان آزاردهنده بود. با وجود این محکم چادرش را به خود پیچید و رویش را محکم‌تر از قبل گرفت. هرچند که نفس کشیدن برایش دشوار می‌شد، اما چاره‌ای نداشت. صدای قدم‌ها نزدیک‌تر و نزدیک‌تر می‌شد. در کمرکش کوچه ناگهان دست سنگینی او را از پشت در آغوش کشید. هول برش داشت و بی‌اختیار جیغ کشید...
دوباره برگرد
دوباره برگرد دوباره برگرد و ببین که من بزرگ شدم شاید کمی دیر باشد دوباره برگرد و ببین که عاشق شدم شاید کمی دیر اما شدم دوباره برگرد تا نقطه سر خط باشیم در امتداد دو خط موازی...
مشاهده تمام رمان های سیمین شیردل
مجموعه‌ها