رمان ایرانی

غوغای بی‌هیاهو

داشتم باور می‌کردم که خانواده‌ام دشمن منند و چشم ندارند منو ببینند. درست‌تر اینه که بگم باور کرده بودم. حالا می‌دونم که در آن زمان حس مسئولیت‌پذیری و همکاری با دیگران را نداشتم. سومین خواستگار که به سراغم اومد هنگامی که سبد گل را به دستم داد با یک نگاه به او که نه گردنبند داشت و نه دستبند و نه مادرش زرگری سیار، بی‌اختیار کنجکاو شدم که بدانم اون کیه و چه فکر در سر داره... .

9789649630137
۱۳۹۱
۴۰۶ صفحه
۱۶۳۱ مشاهده
۰ نقل قول
فهیمه رحیمی
صفحه نویسنده فهیمه رحیمی
۲۹ رمان در 23 خرداد ماه 1331 در تهران دیده به جهان گشودند . اولین قطعه ادبیشان به نام دلم برای پروانه می سوزد رادر 9سالگی نوشتند.
در سال 1347 ازدواج نمودند و حاصل ازدواجشان دو فرزند به نامهای بابک و بهارک شد. سه سال مشغول به فراگیری علوم دینی در حوزه علمیه آب منگل در کرج شدند . با پشتکار و علاقه ای که به خواندن و نوشتن کتاب داشتند اولین کتاب خود را با عنوان بازگشت به خوشبختی منتشر ...
دیگر رمان‌های فهیمه رحیمی
اتوبوس
اتوبوس
ماندانا
ماندانا مادر با صدای بلند آب و پنبه طلبید، احد کیف خود را باز کرد وسایل پانسمان را خارج کرده و هنگامی که دختر جوان با آب و پنبه نزدیک شد در یک نگاه او را شناخت. نزدیک بود کنترل خود را از دست بدهد و آب را روی پسر مجروح بریزد اما پیش از آن که دختر جوان و ...
اتوبوس
اتوبوس به همه چیز می‌توانم فکر کنم جز اینکه یتیم شده‌ایم. چگونه می‌توانم باور کنم که خوشبختی‌مان در اثر بی‌مبالاتی یک راننده خواب‌آلود اتوبوس تبدیل به مصیبت و بدبختی شده باشد؟ این اتفاقات فقط در ستون‌های حوادث روزنامه باورکردنی است و پذیرفتن اینکه ما نیز جزو آن دسته افراد مصیبت دیده قرار گرفته‌ایم، برایم قابل پذیرش نیست. هنوز دوست دارم ...
رز کبود
رز کبود مات و مبهوت چشم به دهان پسرعمو رسول دوخته بود که داشت با آب و تاب خبر معاون سیاسی شدن آقا نعیم را تعریف می‌کرد و از او متعجب‌تر خانم و آقای رازقی بودند که با نگاه ناباور خود به رسول چشم دوخته بودند. نعیم و معاون سیاسی! رسول وقتی از سخن بازایستاد رو به عمویش کرد و پرسید: ـ ...
بانوی جنگل
بانوی جنگل گونه‌های هدیه از شرم سرخ شدند و سرش را به زیر انداخت و گفت: معنی این حرف یعنی خواستگاری. اگر مرد جنگل از من خواستگاری کند می‌پذیرم که همسرش باشم. فرهاد با صدای بلند خندید و تمام مهرش را در کلام جمع نمود و گفت: و مرد جنگل از بانویش سپاسگذار است و قول می‌دهد برای او کلبه‌ای از مهر ...
مشاهده تمام رمان های فهیمه رحیمی
مجموعه‌ها