عشق فرهنگ و زبان و مرام و مسلک نمیشناسد و همچون پرندهای بر فراز روح و روان آدمی به پرواز میآید و در کانون قلب ماوا میگزیند و آنجا را جولانگاه مهر و محبت و شور و شعف می نماید. عشق موهبتی است الهی که خداوند در سرشت آدمی به ودیعه نهاده تا با گرمای روحبخش آن بتوان در کوران سخت روزگار، با تمسک به اهرم عشق، به سر منزل مقصور برسد و گاه بسان طوفانی میماند که به یکباره کلبه عواطف و احساس آدمی را در هم میپیچید و تلی از بیقراری و اضطراب و گاه خشم و نفرت را از خود بجا میگذارد. عشق راستین بمنزله پرتوی حیات بخش آفتاب میماند که با تابیدن آن بر قلب انسانها، غم و غربت و غصه را از لوح عاشق میزداید و سرمستی و سرزندگی را در وجود آدمی احیا میکند و با آبیاری ریشههای دوستی، عشق را با طراوت شاخنههای مهر و محبت را بارورتر مینماید.