لبخندی از رضایت روی لبهای سعید نشست، ولی غمی جانکاه دوباره به دلش هجوم آورد. یعنی اگر او جریان را بفهمد، چه عکسالعملی نشان میدهد؟ شاید برای همیشه او را ترک کند. نه نه از این اندیشه چهار ستون بدنش به لرزه افتاد، باید به او میگفت و خود را از این جهنم نجات میداد..