و گناه یعنی چه؟ شقایق از یاس میپرسید من پاک بودم مثل یک نوزاد مثل یک گل قطره شبنم مثل دل تو چه شد که دلم سیاه شد و شب پیوست چه شد که لبهایم به هم گره خورد و دیگر نخندید تنها بودم تنها در باغچه زمان میان علفهای هرز که دورم را گرفتند بودند و این آخر من بوده آخر خزان من از اول زندگی تا آخر تکلیف عشق را مشق کرده بودم