رمان خارجی

دوست مادام مگره

(Lamie de madame maigret)

جواهرات کنتس پانتی هتل کلاریج را ترک نکرده بود و در یکی از صندوق‌های بزرگ امانات هتل پیدا شد. و کفش‌دوز کوچه تورن، حتی وقتی حسابی کله‌پا شده بود، هیچ‌وقت اعتراف نکرد که نامه بی‌امضا را او نوشته است.

عباس آگاهی
9786006732039
۱۳۹۱
۱۵۶ صفحه
۸۵۹ مشاهده
۰ نقل قول
ژرژ سیمنون
صفحه نویسنده ژرژ سیمنون
۴۹ رمان ژرژ ژوزف کریستین سیمنون در ۱۳ فوریه سال ۱۹۰۳ در شهر لیژ (Liége)بلژیک به دنیا آمد. پدرش دزیره در یک شرکت بیمه حسابدار بود. ژرژ در سال های ۱۹۰۸ تا ۱۹۱۴ در مدرسه سن آندره به تحصیل پرداخت و با آغاز جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴ به کالج سن لویی رفت که دبیرستانی تحت نظارت ژزوئیت ها بود. تا پیش از ۱۹۱۸ به مشاغل مختلفی از جمله شاگردی در کتابفروشی پرداخت، اما در ژانویه آن سال در پی بیماری پدرش ...
دیگر رمان‌های ژرژ سیمنون
مگره در زادگاه
مگره در زادگاه بدینوسیله به اطلاع می‌رساند در کلیسای سن فیاکر در مراسم اولین عشاء ربانی در روز تقدیس تمام ارواح، جنایتی اتفاق خواهد افتاد... در اداره پلیس مولن به این یادداشت خندیدند. در اداره پاریس آنرا ندیده گرفتند. ولی مگره به آن توجه کرد. سن فیاکر زادگاه او بود. مکره به کنتس دو سن فیاکر، پیرزن مالیخولیایی خیره شده بود. ولی چشمان ...
مگره در اتاق اجاره‌ای
مگره در اتاق اجاره‌ای سربازرس مگره از دو روز پیش تنها بود. همسرش برای مراقبت از خواهر بیمار خود به آلزاس رفته بود و مگره عادت به زندگی مجردی نداشت. نمی‌خواست شب را در آپارتمان ساکت و خاموشش تنها بماند، و مایل نبود به دعوت همکارش به خانه او برود. قدم‌زنان به سینما رفت و آخر شب تازه به خانه آمده بود که تلفن ...
مرگ در پاریس
مرگ در پاریس پیرمرد کوتاه قد ریش‌بزی، دوباره پس‌پسکی از تاریکی مکان سرپوشیده بیرون آمد. او به چپ و راست خود نگاه می‌کرد و دست‌های خود را حرکت می‌داد تا کامیون سنگینی را که راهنمایی می‌کرد، به طرف خود هدایت کند: دست‌هایش علامت می‌داد:- کمی به راست... ایست... حالا مستقیم... آرام‌تر... به چپ... حالا فرمان را برگردان... و کامیون که از پیرمرد عقب‌تر مانده ...
مسافر کشتی پولارلیس
مسافر کشتی پولارلیس «طالع شوم، همانند مرضی، کشتی‌ها را در هر دریایی تهدید می کند؛ مرضی که ریشه‌اش را در آن قلمرو بزرگ ناشناخته که قضا و قدر نام دارد باید جستجو کرد.» پولارلیس، کشتی باری - مسافری که به طور معمول میان هامبورگ و سواحل نروژ رفت و آمد می‌کند، این بار سفری متفاوت در پیش دارد. سفری با غافلگیری‌های متعدد و پی‌درپی، ...
100 مرد حلق‌آویز
100 مرد حلق‌آویز آن روز مگره هنگام بازدیدش از بروکسل Bruxelle در حال خوشی به سر می‌برد. او من‌باب تفریح شروع به تعقیب مرد ژنده پوشی کرد که دیده بود. اسکناس‌های هزار فرانکی را تحت عنوان مطبوعات به صندوق پست می‌اندازد. ولی ماجرا در شهر برمن Bremen به تلخی گرائید، زیرا جوان ژنده‌پوش اسلحه‌ای بیرون کشید و خودش را کشت؛ و در اینجا بود ...
مشاهده تمام رمان های ژرژ سیمنون
مجموعه‌ها