رمان خارجی

مگره از خود دفاع می‌کند

(Maigret se defend)

بیش از سی سال می‌شد که مگره در رده پلیس آگاهی خدمت می‌کرد، ده سال می‌شد که در راس واحد جنایی قرار داشت و این اولین باری بود که به این شکل احضارش می‌کردند. او آمدن و رفتن حدود ده فرمانده را دیده و با آن‌ها روابط کم و بیش خوبی را حفظ کرده بود. بعضی‌ها آن قدر کم در سمت‌شان مانده بودند که او فرصت صحبت کردن با آن‌ها را پیدا نکرده بود. بعضی دیگر به او تلفن می‌کردند و از او می‌خواستند که لطف کند و به دفترشان سر بزند و تقریبا همیشه موضوع ملاقات به ماموریتی مربوط می‌شد که می‌بایست با کمال ظرافت انجام پذیرد و به ندرت خوشایند بود: مثلا می‌بایست پسر یا دختر یک شخصیت مهم، یا خود این شخصیت مهم را از مخمصه و مهلکه‌ای نجات بدهند.

عباس آگاهی
9789642533503
۱۳۸۹
۱۶۸ صفحه
۷۷۰ مشاهده
۰ نقل قول
ژرژ سیمنون
صفحه نویسنده ژرژ سیمنون
۴۹ رمان ژرژ ژوزف کریستین سیمنون در ۱۳ فوریه سال ۱۹۰۳ در شهر لیژ (Liége)بلژیک به دنیا آمد. پدرش دزیره در یک شرکت بیمه حسابدار بود. ژرژ در سال های ۱۹۰۸ تا ۱۹۱۴ در مدرسه سن آندره به تحصیل پرداخت و با آغاز جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴ به کالج سن لویی رفت که دبیرستانی تحت نظارت ژزوئیت ها بود. تا پیش از ۱۹۱۸ به مشاغل مختلفی از جمله شاگردی در کتابفروشی پرداخت، اما در ژانویه آن سال در پی بیماری پدرش ...
دیگر رمان‌های ژرژ سیمنون
مگره و مرد مرده
مگره و مرد مرده کافه‌ها و باراندازهای رود سن در این داستان حضوری پررنگ‌تر از همیشه دارند. سربازرس نگره این‌بار چنان در پیچ و خم جنایت گم می‌شود که گویی «مرد مرده» با او پیوندی شخصی داشته است. نگاه موشکاف و ژرف‌بین سیمنون به محله‌های فقیرنشین پاریس و ساکنان آن‌ها داستان را جذاب‌تر ساخته است. محله‌هایی تودرتو با مسافرخانه‌هایی ارزان قیمت، و حضور غریبه‌هایی ...
مگره و جیب‌بر
مگره و جیب‌بر در این داستان مگره خود را در دنیای فیلم و سینما می‌یابد و اتفاقاتی رخ می‌دهد که فقط در دنیای سینما احتمال وقوع آن هست. کیف جیبی‌اش به سرقت می‌رود و سارق آن نابغه‌ آشفته‌حالی از آب در می‌آید که جسدی در آپارتمانش به زمین افتاده و اتفاقات فراوان دیگری در جوار آن وجود دارد.
ماجرای شخصی مادام مگره
ماجرای شخصی مادام مگره مادام مگره در آپارتمان را با فشاری باز کرد. او نفس نفس می‌زد. کلاهش مچاله شده بود. او یک ساعت دیر کرده بود. مگره داشت برشی از پنیر را با نان می‌خورد. لب‌های زن با لرزش این کلمات را گفت: من از هر اتفاقی صحبت می‌کنم، تو نزن زیر خنده. و آن‌وقت دست به کار تعریف داستان عجیبی شد آنقدر ...
مگره و مرد خانه به‌دوش
مگره و مرد خانه به‌دوش
مگره و 100 چوبه دار
مگره و 100 چوبه دار کسی متوجه نبود که چه اتفاقی دارد می‌افتد. هیچ‌کس به فکرش هم نمی‌رسید که نمایشی در حال اجراست. آن هم در آن سالن انتظار ایستگاه کوچک قطار، جایی که فقط شش مسافر دلمرده، انتظا می‌کشیدند، در میان بوی قهوه و آبجو و لیموناد. 5 بعداظهر بود و داشت شب می‌شد. چراغ‌ها روشن شده بود و از پشت شیشه‌های پنجره می‌شد دید ...
مشاهده تمام رمان های ژرژ سیمنون
مجموعه‌ها