من میدانم عاقبت عشق را پیدا خواهم کرد. فلسفهاش را نمیخواهم بدانم، به منطق عشاق هم کاری ندارم، پنجره دلم را باز میکنم، هر چه دستور میدهد اجرا میکنم، چون نیک میدانم حکم چیست. اینجا دل حاکم است. آی عاشقان عشق میآید...
زیر سقف عشق
آخرین روزهای آبان ماه سرخوش و بیخبر رو به اتمام بود. اشعههای خورشید با لجاجت از گوشه و کنار پرده به داخل اتاق سرک میکشید. نگین از لحظه لحظه خواب صبحگاهیاش لذت می برد و با اینکه صدای مادرش را میشنید،اما دلش نمیامد که از رختخواب جدا شود. هنوز دوست داشت کمی بیشتر بخوابد. بالاخره با سستی و بیحالی از ...