شبنم در حالی که عینک مطالعه به چشم داشت روی مبلی نشسته ظاهرا کتاب میخواند اما در واقع غرق در افکار متفرق خود که همگی به ویدا ختم میشد بود. با صدای باز و بسته شدن در نگاهش را به سوی کسی که وارد خانه شد چرخاند...
حامی
درست زمانی که راننده در حال تمرکز کردن بود شهراد با اتومبیلش جلو آنها پیچید و راننده که کنترل ماشین از دستش در رفته بود، با چشمانی وحشتزده به سوی پرتگاه پیش رفت و تلاش پیمان نیز برای چرخاندن فرمان موثر واقع نشد و لحظاتی بعد ماشین در میان سروصدای هولانگیز به سوی دره پرتاب شد. رانندگان پشت سری با ...