بدینوسیله به اطلاع میرساند در کلیسای سن فیاکر در مراسم اولین عشاء ربانی در روز تقدیس تمام ارواح، جنایتی اتفاق خواهد افتاد... در اداره پلیس مولن به این یادداشت خندیدند. در اداره پاریس آنرا ندیده گرفتند. ولی مگره به آن توجه کرد. سن فیاکر زادگاه او بود. مکره به کنتس دو سن فیاکر، پیرزن مالیخولیایی خیره شده بود. ولی چشمان زن سمت دیگری را نگاه میکرد. او مرده بود. و مگره مرگ او را دیده بود. جنایتی بدون زخم و جرح و نشانه: قربانیای که زندگیاش را در حد فاصل بین اتاقک اعتراف تا بستر عاشقیاش میگذرانید. از نظر مگره این یک جنایت بود ـ جنایتی با شش مظنون. ولی هیچکدام آنها مستحق کیفر نبودند. البته از نظر قانون.