مجموعه داستان خارجی

میریام

(Miriama)

میریام گفت: بشین، از اینکه کسی رو سرپا ببینم عصبی می‌شم. خانم میلر خودش را در بالش مبل فشرد و تکرار کرد: «چی می‌خوای؟» می‌دونی من فکر نمی‌کنم از اومدنم خوشحال شده باشی. برای دومین بار خانم میلر بی‌پاسخ مانده بود، دست‌هاش بی‌هدف می‌جنبید. میریام خنده‌ای کرد و دوباره خودش را روی توده بالش‌های مبل فشرد. خانم میلر دریافت که رنگ دختر مثل بار اولی که دیده بودش پریده نیست، گونه‌هایش می‌درخشید. از کجا می‌دونستی که من اینجا زندگی می‌کنم؟ میریام ابروهایش را در هم کشید: این که پرسیدن نداره اسم تو چیه؟ اسم من چیه؟ اما اسم من تو دفتر تلفن شهری نیست. اوه، بذار درباره یه چیز دیگه حرف بزنیم. خانم میلر گفت: مادرت باید خیلی دیونه باشه که اجازه داده بچه‌ای به سن تو، همه طول شب سرگردون باشه. اون هم تو همچین لباس مسخره‌ای، اون باید روانی باشه. میریام بلند شد و به طرف گوشه اتاق رفت که قفس پرنده با روکش از سقف با زنجیری آویزان بود...

9789643744342
۱۳۹۲
۱۲۰ صفحه
۶۸۳ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های لوییجی پیراندللو
6 شخصیت در جستجوی نویسنده
6 شخصیت در جستجوی نویسنده «لوئیجی پیراندللو» در سال 1867 در جزیره سیسیل به دنیا آمد. از دوران جوانی نویسندگی را آغاز کرد. ابتدا با نوشتن داستان کوتاه و سپس رمان و نمایش‌نامه. او دویست و چهل و سه داستان کوتاه، هفت رمان و چهل و چهار نمایش‌نامه نوشته است. نمایش‌نامه‌های او تقریبا در تمام دنیا به نمایش درآمده و به او شهرت جهانی بخشیده ...
1 عالم حرف با شما دارم...
1 عالم حرف با شما دارم... "لوئیچی پیراندلو" در سال 1867 در جزیره سیسیل به دنیا آمد. از دوران جوانی نویسندگی را آغاز کرد. ابتدا با نوشتن داستان کوتاه و سپس رمان و نمایشنامه. او جمعا دویست و چهل و سه داستان کوتاه، هفت رمان و چهل و چهار نمایشنامه نوشته است. "پیراندلو" در سال 1934 برنده جایزه ادبی نوبل شد. "یک عالم با شما حرف ...
دم در خروجی
دم در خروجی اتاق قاضی بازپرس پرونده (دآندره آ)، با قفسه بزرگی که تقریبا تمام دیوار انتهایی را می‌پوشاند و پر است از جعبه‌های سبز رنگ در قفسه‌ها که می‌توان آن‌ها را پر از پرونده انگاشت. میز تحریر انباشته از پرونده در سمت راست است و در کنار آن، دیوار سمت راست نیز با قفسه‌ای پوشیده شده آن هم پر از پوشه و ...
یکی هیچ‌کس صدهزار
یکی هیچ‌کس صدهزار ‹‹...هرگز نتوانسته بودم به زندگی خود شکلی بدهم، هرگز اخلاق و روحیه خود را کاملا قبول نکرده‌ بودم، شاید به خاطر این‌که هرگز در زندگی به مشکلی برخورد نکرده بودم تا در مقابلش استقامت کرده، خود را شناخته و به دیگران بشناسانم. شاید هم به خاطر اخلاقم، که به همه چیز تمایل داشت، مدام خود را فدای این و آن ...
6 شخصیت در جستجوی نویسنده
6 شخصیت در جستجوی نویسنده سال‌هاست خدمت‌گزاری زبر و زرنگ (انگار همین دیروز بود که آمد) در خدمت هنر من است که در حرفه‌اش چندان هم بی‌تجربه نیست: نام او تخیل است. اندکی هتاک است و مسخره. اگر هوس کند سیاه بپوشد، بیش‌تر به خاطر بازی‌های عجیب و غریبش است. این را همه می‌دانند و انکارش نمی‌کنند و کسی هم فکر نمی‌کند که همیشه تمام ...
مشاهده تمام رمان های لوییجی پیراندللو
مجموعه‌ها