مجموعه داستان خارجی

خدای کهن

(Ii vecchio dio)

ترکه‌ای بود. کمی قوز کرده، با پیراهنی ابریشمی که بر تنش لق‌لق می‌خورد، و چتری باز بر سر و کلاه حصیری کهنه‌ای در دست داشت. این‌گونه آقای آئورلیو، هر روز، به سمت اقامتگاه ییلاقی خوش‌منظرش به راه می‌افتاد. برای خودش جایی پیدا کرده بود. جایی که به عقل هیچ‌کس نمی‌رسید و از این بابت بسیار خشنود بود و از اندیشه‌ی آن، دستانش را به حالتی عصبی به هم می‌مالید.

مهدی فتوحی
نیلا
9789648573114
۱۳۸۴
۱۲ صفحه
۸۲۲ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های لوییجی پیراندللو
خروج مرد بیوه
خروج مرد بیوه لوئیچی پیراندلو در سال 1867 در جزیره سیسیل به دنیا آمد. از دوران نوجوانی نویسندگی را آغاز کرد. ابتدا با نوشتن داستان کوتاه و سپس رمان و نمایش‌نامه و روی هم رفته 243 داستان کوتاه 7 رمان و 44 نمایش‌نامه نوشته است.
سفر (داستان‌های کوتاه)
سفر (داستان‌های کوتاه) «لوئیجی پیراندللو» در سال 1867 در جزیره سیسیل به دنیا آمد. از دوران جوانی نویسندگی را آغاز کرد. ابتدا با نوشتن داستان کوتاه و سپس رمان و نمایش‌نامه. او جمعا 243 داستان کوتاه، 7 رمان و 44 نمایش‌نامه نوشته است. «پیراندللو» در سال 1934 برنده جایزه ادبی نوبل شد. «سفر» اولین از مجموعه برگزیده داستان‌های کوتاه لوئیجی پیراندللو است. ناشر و ...
1 عالم حرف با شما دارم (داستان کوتاه)
1 عالم حرف با شما دارم (داستان کوتاه) "لوئیچی پیراندلو" در سال 1867 در جزیره سیسیل به دنیا آمد. از دوران جوانی نویسندگی را آغاز کرد. ابتدا با نوشتن داستان کوتاه و سپس رمان و نمایشنامه. او جمعا دویست و چهل و سه داستان کوتاه، هفت رمان و چهل و چهار نمایشنامه نوشته است. "پیراندلو" در سال 1934 برنده جایزه ادبی نوبل شد. "یک عالم با شما حرف ...
6 شخصیت در جستجوی نویسنده
6 شخصیت در جستجوی نویسنده «لوئیجی پیراندللو» در سال 1867 در جزیره سیسیل به دنیا آمد. از دوران جوانی نویسندگی را آغاز کرد. ابتدا با نوشتن داستان کوتاه و سپس رمان و نمایش‌نامه. او دویست و چهل و سه داستان کوتاه، هفت رمان و چهل و چهار نمایش‌نامه نوشته است. نمایش‌نامه‌های او تقریبا در تمام دنیا به نمایش درآمده و به او شهرت جهانی بخشیده ...
میریام
میریام میریام گفت: بشین، از اینکه کسی رو سرپا ببینم عصبی می‌شم. خانم میلر خودش را در بالش مبل فشرد و تکرار کرد: «چی می‌خوای؟» می‌دونی من فکر نمی‌کنم از اومدنم خوشحال شده باشی. برای دومین بار خانم میلر بی‌پاسخ مانده بود، دست‌هاش بی‌هدف می‌جنبید. میریام خنده‌ای کرد و دوباره خودش را روی توده بالش‌های مبل فشرد. خانم میلر دریافت که ...
مشاهده تمام رمان های لوییجی پیراندللو
مجموعه‌ها