اگر کسی میآمد و به سرم دست میکشید، حتما میتوانست جای دو تا شاخ را پیدا کند. باور کردنی نبود. فرمانده که آنجور با اخم و تخم به همه دستور میداد، چنان به این یک ذره بچه عبدل را میگویم، احترام میگذاشت که باید بودی و میدیدی.
۱۲ رمان
احمد دهقان در سال 1345 ه.ش در کرج متولد شد. در سال 1368 با ورود به دانشگاه مدرک خود را ابتدا در رشته مهندسی برق و پس از آن در رشته علوم ارتباطات اجتماعی گرفت. در مقطع فوق لیسانس رشته مورد علاقهاش (مردم شناسی) را تحصیل کرد. وی سالها به عنوان کارشناس ادبی در دفتر ادبیات و هنر مقاومت و مرکز آفرینشهای ادبی حوزه هنری فعالیت میکند. اولین رمانش با عنوان «سفر به گرای 270 درجه» در سال 1375 منتشر ...
روزهای آخر
اکنون که برمیگردم به گذشته، میبینم چقدر زود گذشت. روزهای آخر را سال 1370 نوشتم؛ در آن سالهایی که هنوز نویسنده نشده بودم. یادداشتهایی از دوران جنگ داشتم. همانها را کردم دستمایه و نتیجهاش این شد که میبینید. خیلی حرفها دارم از آن روزگار و بچههایی که اسمشان در کتاب آمده یا عکسهاشان را انتهای کتاب می بینید. احتمالا شگفتانگیزتر ...
دشتبان (رمان نوجوان)
بابا آمد کنارمان و از خستگی همان جا روی زمین نشست. گلنار ـ از خدا خواسته ـ تندی پا شد و چسبید به بابا. بابا یک دستی گلنار را بغل زد و مدتی طولانی زل زد به قوشی که با بالهای باز، در دل آسمان پرواز میکرد. بعد با صدای گرفته و خشدار گفت:«بیپیر گرازها دوباره سر و کلهشان پیدا ...
سفر به گرای 270 درجه
از روی زمین دود شیری رنگی بلند میشود. از کنار خاکریزی که تا بیانتها میرود. تند میگذرم. علی جلوی رویم میدود غرق در خون است. فریاد میزنم: ›علی وایستا... وایستا، علی»
درجا میایستد و برمیگردد و با چشمان از هم دریده نگاهم میکند. صورتش سرخ سرخ شده؛ رنگ خون. یک دفعه متوجه میشوم که صورتش به رنگ سرخ درنیامده، خون را ...
دشتبان
بابا آمد کنارمان و از خستگی همان جا روی زمین نشست. گلنار ـ از خدا خواسته ـ تندی پا شد و چسبید به بابا. بابا یک دستی گلنار را بغل زد و مدتی طولانی زل زد به قوشی که با بالهای باز، در دل آسمان پرواز میکرد. بعد با صدای گرفته و خشدار گفت:«بیپیر گرازها دوباره سر و کلهشان پیدا ...