وقتی ازدواج کنند جایی نزدیک دریاچه سابوت میخریدند. نه خیلی نزدیک به والدین موری، و نه خیلی دور از آنها، البته آنجا فقط یک اقامتگاه تابستانی به حساب میآمد. بقیه اوقات باید هر جایی که او کار می کرد زندگی کنند. آنجا ممکن بود هر جایی باشد، پرو، عراق، یا نواحی شمال غرب. گریس از فکر این سفرها خوشش آمد این تصور را حتی بیشتر از ایده خانه خودمان، که او با غرور زیاد از آن صحبت میکرد دوست داشت. هیچکدام از آنها اصلا برایش واقعی به نظر نمیرسیدند، ولی فکر کمک به عمویش، زندگی به عنوان بافنده حصیر صندلی در همان شهر و خانهای که در آن بزرگ شده بود هم برایش واقعی نبود.