رمان ایرانی

عشق و سایه‌های خاکستری

می‌گفتم شب بود. چراغ گرد سوز با سوسویی سرکش روی کرسی می‌سوخت. پنجره مثل پرده‌ای سیاه به دیوار چسبیده بود و دیگر هیچ چیز در پشت آن دیده نمی‌شد. مادرم کنار من دراز کشید. سرش را به کف دست گرفت و با دست دیگرش موهایم را که خیس از عرق متکای بلند پنبه‌ای پریشان شده بود نوازش کرد و دوباره با صدای گرمش برایم قصه گفت...

البرز
9789644421778
۱۳۹۲
۸۴۸ صفحه
۳۹۸ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های فریبا فاتحی نیکو
خانه‌ای بر بلندی 1 (2 جلدی)
خانه‌ای بر بلندی 1 (2 جلدی) شب تا صبح برف و باران توام باریده بود و حسابی سطح خیابان‌ها خیس و نمناک شده بود. اگر چه از صبح آفتاب بی‌جان در میان بستر صاف آسمان می‌درخشید. اما سرما گزنده بود از زیر پالتو پشمی‌اش نفوذ می‌کرد و مدام از سرما می‌لرزید. صبح‌ها که لب حوض می‌رفت و صورتش را می‌شست. دلش می‌خواست زود به اتاق بدود ...
خانه‌ای بر بلندی 2 (2 جلدی)
خانه‌ای بر بلندی 2 (2 جلدی) شب تا صبح برف و باران توام باریده بود و حسابی سطح خیابان‌ها خیس و نمناک شده بود. اگر چه از صبح آفتاب بی‌جان در میان بستر صاف آسمان می‌درخشید. اما سرما گزنده بود از زیر پالتو پشمی‌اش نفوذ می‌کرد و مدام از سرما می‌لرزید. صبح‌ها که لب حوض می‌رفت و صورتش را می‌شست. دلش می‌خواست زود به اتاق بدود ...
مشاهده تمام رمان های فریبا فاتحی نیکو
مجموعه‌ها