هنگامی که چشمانش را از روی کاغذهای خود بالا میگرفت، یا بهتر، هنگامی که سرش را به لبه پشتی بلند و سفت و سخت صندلیاش تکیه میداد، به وضوح میتوانست آن را در تمام جزئیات ممکن، و در کوچکترین ریزهکاریهای ممکن ببیند، درست به این میمانست که گویی نگاهش به تصاحب چیزی بسیار ظریف و دقیق و مشخص همت میگماشت، و آن نقاشی، در همه دقت و وسواس و ظرافتی که آلبرخت دورر آن را در سال 1353 ترسیم کردن بود، دوباره جان میگرفت...