رمان ایرانی

چشم‌های بارانی

روزی که به ساحل اجتماع پا می‌گذاریم... به ما یاد دادند که دین را از شجره چشم دیگران ببینیم. دنیای معرفی شده از سوی آن‌ها دنیایی است که بر پایه عشق بنیان نگشته بود و عشق آن است که با آن متولد گشته‌ایم. نیاموختن ترس و بازگشت عشق به قلب‌هایمان... همان ایمان به خداوند است که ترس را از قلب ما بیرون می‌راند و عشق را جایگزین آن می‌نماید.

پاسارگاد
9789646933699
۱۳۹۲
۲۳۶ صفحه
۲۴۹ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های مینا بهادر
غروب زندگی
غروب زندگی کم‌کم بوی پاییز به مشام می‌رسید... درختان جامه سبز خود را با پیراهن زرد و قرمز عوض می‌کردند. دوباره فصل خزان شروع شد... و غم نهفته‌ای در دلم بیدار گشت.
شب‌های پر ستاره
شب‌های پر ستاره او اصلا به این حرف‌ها اعتنایی نمی‌کرد و با این جمع به این طرف و آن طرف می‌رفت. بعد از شام یکباره متوجه شدم ساعت از دو نیمه شب گذشته و هرکس خسته و زار روی مبل یا کاناپه‌ای افتاده است. خانم شریف جلو آمد و گفت: عزیزم یک شب که هزار شب نمی‌شود. بیا امشب در اتاق من بخواب ...
سرانجام یزدگرد سوم (رمان تاریخی)
سرانجام یزدگرد سوم (رمان تاریخی) یزدگرد سوم، یکی از پادشاهان ایرانی بود که در دوران حکومتش اتفاقات زیادی برای کشور ما، ایرن افتاد که عبرت آموز بوده و مطالعه سرگذشت او درس‌هایی به ما می‌دهد که شاید در طول زندگی کاملا مورد نیاز باشد بنا به این علت است که توصیه شده تاریخ را مطالعه کنید و عبرت بگیرید!!!
مشاهده تمام رمان های مینا بهادر
مجموعه‌ها