رمان ایرانی

هنوز هم وقتی پلک‌هایم را روی هم می‌گذارم تصویر چشم‌های تو پشت آن‌ها می‌نشیند و من به آن شب به خیر می‌گویم! به آن چشم‌ها که مال من بود، به آن چشم‌ها که دنیای من، باور من، روشنی دنیام بود، اما رفت، رفت و آرزوی اینکه باز هم صبحی دیگر وقتی پلک‌هایم را باز می‌کنم او را ببینم در وجودم کم رنگ شده... دلم برای دیدن چشم‌هایت... برای لحظه‌هایی که به چشم‌هایم خیره می‌شدی و آواز می‌خواندی و من با ولع نفس‌های گرمت را می‌بلعیدم، تنگ شده...

شقایق
9789642160686
۱۳۹۲
۴۵۶ صفحه
۱۹۶۵ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های مریم دالایی
رویای با تو بودن
رویای با تو بودن لبریز شوق رفتنم اما میان من و جاده فاصله به اندازه یک دنیاست. در آن سوی فاصله‌ها شاپرک‌ها پر میزنند و قمریان ترانه عشق می‌خوانند اما در این سو بوی حرص و طمع به مشام می‌رسد. آخ که چقدر حریص بوی عطر یک رنگی‌ام، امروز با تو و در کنار تو در بی نهایت گم شدم. در آن مهمانی پر ...
میعاد عاشقانه
میعاد عاشقانه
مشاهده تمام رمان های مریم دالایی
مجموعه‌ها