زهتاب یعنی همه روز کارت این باشه که سر شیر آبو فرو کنی توی روده گوسفندا، بعد بشینی به تماشای دراومدن آب از تهشون. زهتاب یعنی همیشه بوی گوسفند بدی. یعنی رودههای شستهشده رو تو نمک بخوابونی و طبق اندازه جداشون کنی. مدام هم خداخدا کنی که سرکارگر از کارت ایراد نگیره. که پسگردنی نخوری... تا وقتی بعضی آدما شکم بعضیای دیگه رو بریدن، نخی باشه که بشه دوباره شکما رو دوخت. کار مهمیه، نه؟... چون در نهایت باعث میشه که آدما با خیال راحت شکم همدیگه رو پاره کنن. چون میدونن که واسه دوختن شکمای پاره، نخ هست. بعدشم گور بابای امثال من که باید صبح تا شب بوی گوسفند بدیم. تازه هر موقع هم که تو اتوبوس کسی سرشو برگردوند و دماغشو گرفت، سرمونو پایین بندازیم بگیم ببخشید. ولی راجع به نخ بخیه و شکمای پاره هیچی نگیم.