رمان ایرانی

نقش پنهان

من 1 ایرانی تمام عیارم. فکر می‌کنم باید شریک غم دیگران باشم و شادی دیگران مربوط به خودشان است. رفتن به مجلس ختم را ضروری می‌دانم ولی حضور در مجلس عروسی را نه. وقتی قتلی اتفاق می‌افتد مرگ برایم جذابیت بیشتری پیدا می‌کند. برای همین احمدخان را فرستادم بالای دار. بالای دار نه. عرصه را بهش تنگ کردم تا خودکشی کند.

9789648944891
۱۳۹۲
۲۳۲ صفحه
۵۳۳ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های محمد محمدعلی
جمشید و جمک
جمشید و جمک راویان قصه‌های سه‌گانه روز اول عشق، زنانی هستند که در کنار آن مردان بزرگ می‌زیسته‌‌اند، و تا کنون به دیدار نمی‌آمده‌اند. چرا که در کنار هر مرد بزرگ و خداگونه، زنی، همسری می‌زیسته است در شان و منزلت او، که خود عاشقی بی‌نظیر بوده است، در حد اسطوره‌ها و افسانه‌ها و قصه‌هایی که تا کنون خوانده‌ایم. این بار جمک، از ...
از کیومرث تا همای (خلاصه قصه‌های شاهنامه فردوسی)
از کیومرث تا همای (خلاصه قصه‌های شاهنامه فردوسی) اسطوره‌ها و افسانه‌ها چیزی نیستند جز آنچه مردم طی قرون و اعصار دوست داشته‌اند صاحب آن را به خود منتسب کنند. چیزی که دهان به دهان سینه به سینه چرخانده‌اند و (من و شما و فردوسی هم جزو مردم) کوشیده‌اند (یا کوشیده‌ایم) تا از طریق فلسفه‌ وجودی قومیت و ملیت خود را برای خود و دیگری بازگو کنند و هویت ...
رعد و برق بی‌باران
رعد و برق بی‌باران
آدم و حوا
آدم و حوا
مشاهده تمام رمان های محمد محمدعلی
مجموعه‌ها