چشم دوم و چند داستان دیگر
گوشی تلفن را گذاشت و روی کاناپه دراز کشید. لوستر وسط هال یادآور خاطرهای آزاردهنده بود. روز اول وروشان به این خانه و موقع آویختن لوستر، بار دیگر کشمکش آنها بالا گرفت. همسرش از رنگ نقرهای آن خوشش نمیآمد و به حالت قهر لوستر را رها کرد و شاخه فلزی آن روی پای مرد افتاد. یک هفته نتوانست کفش بپوشد. ...
رعد و برق بیباران
باورهای خیس 1 مرده
دیشب مانا، کیف را از دستم گرفت. خواست کمکم کند لباس درآورم که نگذاشتم. مطمئن نبودم باز نشدن بند کفشم بخشی از یک رویا نباشد. پرسشی هم شنیده بودم (( کجایی عزیزم؟)) بایست پاسخ میدادم.
چون آونگی در میان آشفتگی واقعیت و آرامش رویا، انسانها آمدند و رفتند. مسخ میشوند، هزارپاره میشوند، بیگانه میشوند. محمد محمدعلی در باورهای خیس یک مرده ...
جمشید و جمک
راویان قصههای سهگانه روز اول عشق، زنانی هستند که در کنار آن مردان بزرگ میزیستهاند، و تا کنون به دیدار نمیآمدهاند. چرا که در کنار هر مرد بزرگ و خداگونه، زنی، همسری میزیسته است در شان و منزلت او، که خود عاشقی بینظیر بوده است، در حد اسطورهها و افسانهها و قصههایی که تا کنون خواندهایم.
این بار جمک، از ...
مشی و مشیانه
راویان قصههای سه گانه روز اول عشق، زنانی هستند که در کنار مردان بزرگ میزیستهاند و تاکنون به چشم نیامدهاند. چرا که در کنار هر مرد بزرگ و خداگونه، زنی میزیسته است در شان و منزلت او، که خود عاشقی بینظیر بوده است، در حد اسطورهها و افسانهها و قصههایی که تاکنون خواندهایم.
مشی و مشیانه، دومین قسمت از سهگانه روز ...