مجموعه داستان داخلی

هم‌خانگی با متن ادبیات بی‌ربطی 4

چراغ‌ها را که خاموش کردی، حرف‌هایت شروع شد. می‌دانستی صورت هم را نبینیم راحت‌تریم. مهم‌ترین جمله را گفتی، جمله‌ای کم و بیش نساز و بی‌رحم، می‌شد نگویی یا از دهانت خارج نشود، این‌گونه که بود کسی دلگیر نمی‌شد. با گفتنش نگریستی و چشمانت را بستی، نگریستی، نه، نتوانستی یا شاید هم فرصتش را نداشتی، فرصت گشت و گذار در زباله‌دانی کوچکی که گوشه نیمکره چپ مغزت را پر کرده بود. جمله کوتاه بی‌اهمیت. جمله‌ای که نباید گفته می‌شد و گفتنش رطوبتی داشت. چسبان و لزج. که با هر کلمه مغز شنونده را مکیده و آرام آرام و با لذت ادامه می‌داد. لبان گوینده با باز و بسته شدن، جملات را با دقت ادا می‌کرد. نه آغازی داشت نه پایان، نه معنای خاصی. نه از دردهای بشری کم می‌کرد و نه به آن اضافه، مفهومی که نداشت، قرار نبود داشته باشد. فقط صدا داشت. صدا را کسی می‌شنید که پنجره خانه‌اش در طبقه بیست و هفتم را باز کرده و به پایین خیره، از ارتفاع لذت می‌برد.

کتاب مس
9789647380652
۱۳۹۳
۱۰۰ صفحه
۲۱۶ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های علی‌رضا اجلی
هم‌خانگی با متن  ادبیات بی‌ربطی 4
هم‌خانگی با متن ادبیات بی‌ربطی 4 چراغ‌ها را که خاموش کردی، حرف‌هایت شروع شد. می‌دانستی صورت هم را نبینیم راحت‌تریم. مهم‌ترین جمله را گفتی، جمله‌ای کم و بیش نساز و بی‌رحم، می‌شد نگویی یا از دهانت خارج نشود، این‌گونه که بود کسی دلگیر نمی‌شد. با گفتنش نگریستی و چشمانت را بستی، نگریستی، نه، نتوانستی یا شاید هم فرصتش را نداشتی، فرصت گشت و گذار در زباله‌دانی ...
مرد لاابالی بادکنک قرمزم را سوراخ می‌کند
مرد لاابالی بادکنک قرمزم را سوراخ می‌کند « اگه بخوای بری توی جلسات، باید بدونی قدرت یه روزی تموم می‌شه. بعضی‌هاش زود تموم می‌شه، بعضی‌هاش دیر. حرف‌ها فرق دارن، من یه چیز می‌گم تو یه چیز. شاید هر دومون اشتباه می‌کنیم و شاید هم درست می‌گیم. باید بری بین جمعیت، وقتی می‌شینی جلوشون اون‌قدر محکم و قوی باش که فکر نکنن. اگه بذاری فکر کنن اون وقت ...
مشاهده تمام رمان های علی‌رضا اجلی
مجموعه‌ها